شناخت ابن تیمیه
احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه (زادهٔ ۱۰ ربیعالاول سال ۶۶۱ ه ق، ۲۲ ژانویه ۱۲۶۳ میلادی، برابر با ۲ بهمن ۶۴۱ ه. ش، حران، ترکیه درگذشتهٔ ۲۸ سپتامبر ۱۳۲۸ میلادی، برابر با ۵ مهر ۷۰۷، ه. ش)
وی فقیه حنبلی و سلفی و مبتکر و بنیانگذار نظری، فرقهٔ افراطی وهابیت است. اما در باره القاب و عنوان درست او اختلاف بسیار است. چه او را با القابی چون مفسّر، رجالی، مفتی و ادیب یاد کردهاند.[۱] محمد بن خضر (م.۶۲۲ق.) پدر او روحانی حنبلی مذهب بود که در عقاید و فقه از مذهب«احمد بن حنبل» (م/۲۴۱) پیروی میکرد، از این جهت فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد. جدّ اعلای وی از دانشمندان حنبلی مذهب و نخستین فرد ملقب به ابن تیمیه بوده است.
بسیاری از فتواهای او مطابق هیچ یک از مذاهب چهارگانه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی نبود. یکی از نخستین آثار او کتاب عقیده است که به نوعی خرق عادت در میان سنیان محسوب میشود. وی در این کتاب به نقد و رد بسیاری از عقاید کلامی، اشعریها پرداخته و نسبت به آن باورها معترض است. از جمله ویژگیهای ابن تیمیه، جسارتش در ارائهٔ عقاید و باورهایش بود.
نسب کامل او را چنین گفتهاند: تقی الدین ابوالعباس احمد بن شهاب الدین عبدالحلیم بن مجد الدین عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم محمد بن الخضر بن محمد بن الخضر الحرّانی الدمشقی الحنبلی.[۲]
آیین افراط گرایانه وهابیت در قرن ۱۲ هجری بر اساس افکار و آراء او پی ریزی گردید. به گونهای که شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه و آراء و عقاید او است. البته محمد بن عبدالوهاب مؤسس وهابیت بخشی از عقائد او را گرفت، و قسمتهای دیگر آنرا رها کرد و به آن اهمیت نداد.
مبانی فکری ابن تیمیه میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
دیدگاههای سلبی:
که آنها را در چهار بخش میتوان خلاصه کرد:
۱ - نفی هر گونه تعقل در فهم معنای ظاهر کلام خدا و حمل آن بر معانی لغوی
وی اصرار میورزد که آنچه در قرآن و احادیث وارد شده، بر همان معانی لغوی و متداول عرفی باید حمل شود و کسانی را که این نوع از صفات را به کمک قرائن موجود در آیات و روایات بر معانی مجازی و کنائی و معقول حمل میکنند، مؤوله (تاویل گرا) نامیده و به باد انتقاد میگیرد، و به این نیز اکتفاء نمیکند و میگوید:"همه صحابه و تابعان نیز بر این عقیده بودهاند!"[۴]
۲ - کاستن از مقامات پیامبر اسلام
بخش دوم تفکر او عادی جلوه دادن مقامات پیامبران و اولیای الهی است و اینکه آنان پس از مرگ کوچکترین تفاوتی با افراد عادی ندارند، او در این راستا، مسائلی را مطرح میکند که همگی یک هدف را تعقیب میکند، و آن عادی جلوه دادن پیامبران، مخصوصا پیامبر اسلام و اولیاء بزرگ دین است. روی این اساس میگوید:
۱. سفر برای زیارت پیامبر حرام است.
۲. کیفیت زیارت پیامبر، از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمیکند.
۳. ساخت هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام میباشد.
۴. پس از درگذشت پیامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرک است.
۵. سوگند به پیامبر و قرآن، و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک میباشد.
۶. برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر، بدعت به شمار میرود.
وی با لجاج خاصی به جنگ همه میرود، و از این جهت از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومی اهل سنت بر او شورید. و بارها دستگیر و زندانی شد و دهها کتاب بر رد اندیشههای او نوشته گردید.
۳ - انکار فضائل اهل بیت پیامبر
بخش سوم از مبانی فکری او را انکار فضائل مسلم اهل بیت عصمت و طهارت که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وی در کتاب خود به نام منهاج السنة، احادیث صحیحی را که مربوط به مناقب علی و خاندان اوست، بدون ارائه مدرکی، انکار مینماید و همه را مجعول اعلام میکند، فضائلی که دهها حافظ و حاکم از محدثان آنرا نقل کرده و به صحت آنها تصریح کردهاند. ارای وی نزد هیچیک از مذاهب مسلمان مقبولیت ندارد.
۴ - مخالفت با مذاهب چهارگانه اهل سنت
بخش چهارم از انحراف فکری او مخالفت وی با مذاهب چهارگانه اهل سنت در باب نکاح و طلاق است که فعلاً برای ما مطرح نیست، و شاید در برخی از مسائل، حق با ابن تیمیه باشد ولی یک چنین مخالفتبا مبانی فکری اهل سنت که اجماع فقهای یک عصر، تا چه رسد به چند عصر را حجت میدانند، سازگار نیست. محمد بن عبد الوهاب که از نیم خورده ابن تیمیه استفاده میکند، تنها، بخش دوم از مبانی فکری او را گرفت، و به سه بخش دیگر اهمیت نداد، هر چند اخیراً بخش نخست (جهت داشتن خدا) به وسیله مفتی سعودی«عبد العزیز بن باز»به صورت کمرنگ احیاء شده است.
وی پیرو نقل و حدیث است و دشمن سرسخت شیعه و تصوف بود. ابن تیمیه بخاطر عقایدش که سخت با مذاهب اسلامی در تعارض است از دمشق اخراج شد و علمای آن روزگار تا مرز تکفیر او پیش رفتند. همچنین علمای دینی مدینه و مکه نیز از او ابراز برائت کرده و او را به این شهرها ممنوعالورود اعلام نمودند.
دیدگاههای اثباتی و سلبی:
۱. احیای توحید و معارف اصیل.(بنا به آنچه خود انگاشته است) مهم ترین دیدگاه ابن تیمیه این است که با مرور زمان، آرمان اصلی اسلام، یعنی توحید، تحت تأثیر اختلاط مسلمانان با فرهنگهای دیگر از یادها رفته است و بهترین شیوهٔ احیای این آرمان، کوشش برای احیای اندیشههای کهن اسلامی، یعنی تفکر رایج در عصر پیامبر (ص)، صحابه، و تابعین است. این کوشش را میتوان با تکیه بر روایات، به جای تکیه بر اجتهاد و استدلالهای عقلی و علمی پی گرفت.
۲. همچنین، از مهم ترین کوششهای فکری ابن تیمیه، تلاش برای مرز نهادن میان آیینهای اسلامی اصیل ـ از دید خود وی ـ با آیینهایی است که بعدها، تحت تأثیر فرهنگهای دیگر، یا تحت تأثیر توسعه و تحول و رشد تمدن اسلامی پدید آمده است.
از همین روست که وی با شیعیان در میستیزد؛ چرا که، شیعیان، از دید وی اولاً، برای آموزشهای صحابه و تابعین ارزشی قائل نیستند؛ و ثانیاً، بسیاری از آیینها و مراسم غیر دینی را که در میان زرتشتیان و مسیحیان و... رایج بوده است، جلوهای اسلامی بخشیده، و به اسلام وارد کردهاند. وی شیعیان را بدین متهم میکند که با گسترش فرهنگ توسل، توحید را که اصلی ترین شعار اسلام است، از جایگاه خویش منحرف کردهاند. وی میگوید عربهای عصر پیش از اسلام، به خداوند معتقد بودند و همچنان که در قرآن هم یاد شده است، صرفاً بتها را شفیعان درگاه الهی میدانستند. از دید وی، مهم ترین شعار پیامبر (ص)، ترویج خداپرستی نبود؛ چرا که مردم همه خداپرست بودند. شعار پیامبر (ص)، ترویج این معنا بود که خدا خودش از رگ گردن به مردم نزدیک تر است و واسطهای نیاز ندارد. استدلالهای گستردهٔ او که در کتابهایی مثل قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله، یا توحید الالوهیة و جز آنها عرضه شده است، ابن تیمیه البته از جانب شیعیان و هم عامه مسلمانان، با مخالفتهای بسیار گسترده، و پاسخهایی نیز روبه رو گردید.
۳. وی شدیداً مخالف با رشد و توسعهٔ فلسفه، و دیگر علومی است که به نظرش، ریشه در فرهنگهایی غیر از شبه جزیرهٔ عربستان، به جز دورهٔ زندگی پیامبر اسلام دارند.(مخالف هر گونه فلسفه)
۴. از فتواهای مهم او، فتوا به حرمت کلام و منطق، علاوه بر فلسفه و عرفان است.[۵][۶] برخی ابن تیمیه را نخستین کسی می دانند که مفهوم عرضه و تقاضا در اقتصاد را معرفی کرد.[۷] به همین ترتیب، وی را باید از معدود شخصیتهای کهن در جهان اسلام، تلقی کرد که بر استقراء شواهد و کاربرد روش تجربی اصرار داشتهاند. وی در عموم آثار خویش، میکوشد با استقراء شواهد بحث در قرآن، کتب تاریخی، و حتی آداب و رسوم و شواهد شناختهٔ رایج در عصرش، بحثها و مطالعات و اظهار نظرهای خود را مستند کند. هرچند بدلایل غیر منطقی خود که دور از هرگونه عقل سلیم میباشد نتوانست تفکرات خود را در قالب منطق و دین و شریعت اثبات نماید. و حتی در مستندات خود نیز دچار تزلزل فراوان شده است.
ابن تیمیه از نظر علمای اهل سنت:
۱. محمد بن محمد بخاری (دانشمند حنفی مذهب، متوفای ۸۴۱) فریاد می زندکه:"هر کس به ابن تیمیه شیخ الاسلام بگوید، کافر است." (إنّ من أطلق القول علی ابن تیمیّة أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر) البدر الطالع: ۲/۲۶۰.
۲. ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲، از ارکان علمی اهل سنت) صراحتاً در کتاب درر الکامله، ج۱، ص۱۵۵ نظر بزرگان و علمای اهل سنت را نسبت به ابن تیمیه بیان میکند و میگوید:"در جامعه اسلامی (اهل سنت و نه شیعه)، بعضیها میگویند که ابن تیمیه مجسم (کسی که خدا را جسمانی می داند) است، بعضیها میگویند ملحد و زندیق است، بعضیها میگویند منافق است." (فمنهم من نسبه إلی التجسیم، ومنهم من ینسبه إلی الزندقة، ومنهم من ینسبه إلی النفاق)
ابن حجر عسقلانی در همان مینویسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تیمیه اعلام کردند:"هر کس معتقد به عقاید «ابن تیمیّه» باشد، خون و مالش حلال است."(من اعتقد عقیدة ابن تیمیّة حلّ دمه و ماله) الدرر الکامنة: ۱/۱۴۷، البدر الطالع: ۱/۶۷، مرآة الجنان للیافعی، ج ۲، ص ۲۴۲. نیز در همان ج۱، ص۱۵۴ میگوید:"مردم مسلمانان و علماء اسلام، نظرشان نسبت به ابن تیمیه، بعضی میگویند او زندیق و ملحد و بیدین و برخی میگویند او منافق است؛ چون نسبت به ساحت امیرالمؤمنین علی ابن ابوطالب (علیه السلام) جسارت و حرفهای بیربط زده است."
۳. ابن حجر مکی، در کتابی که حتی علیه شیعه نوشته است، وقتی به ابن تیمیه میرسد می گوید: "خدا او را خوار و گمراه و کور و کر کرده است، و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وی از شافعیها، و مالکیها، و حنفیها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند." (الفتاوی الحدیثة: ۸۶. بن تیمیّة عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلک صرّح الأئمّة الذین بیّنوا فساد أحواله وکذب أقواله... وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّة والمالکیّة والحنفیّة)
۴. ابن بطوطه، جهانگرد نامی مراکشی در سفرنامه اش مینویسد: "در دمشق یکی از بزرگان فقهای حنبلی به نام ابن تیمیّه را دیدم که در فنون مختلف سخن میگوید، ولی عقل او سالم نبود." (رحله ابن بطوطه، ج ۱، ص ۵۷)
۵. محمّد بخاری (حنفی متوفّای سال ۸۴۱) در بدعتگذاری و تکفیر ابن تیمیّه بی پرده سخن گفته است، تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده است که اگر کسی ابن تیمیّه را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.(بدر الطالع، ج ۲، ص ۲۶۰)
۶. ابن حجر عسقلانی متوفّای ۸۵۲ و شوکانی متوفّای ۱۲۵۵، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مینویسند: قاضی شافعی دمشق دستور داد که در دمشق اعلام کنند که: "هر کس معتقد به عقاید ابن تیمیّه باشد، خون و مالش حلال است." (الدرر الکامنة، ج ۱، ص ۱۴۷؛ البدر الطالع، ج ۱، ص ۶۷ و مرآة الجنان، ج ۲، ص ۲۴۲)
۷. حصنی دمشقی (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را زندیق می داند. حصنی دمشقی مینویسد: "ابن تیمیّهای را که دریای علم توصیف میکنند، برخی از پیشوایان، او را زندیق (ملحد) مطلق میشمارند. علّت گفتار بعضی از پیشوایان هم این است که تمام آثار علمی ابن تیمیّه را بررسی کرده و به اعتقاد صحیحی برنخوردهاند؛ مگر این که وی در موارد متعدّد برخی از مسلمانان را تکفیر میکند و برخی دیگر را گمراه می داند. با این که کتابهای وی آمیخته به تشبیه حقّ به مخلوقات و تجسیم ذات باری تعالی و هم چنین جسارت به ساحت مقدّس رسول اکرم [صلی الله علیه و آله] و شیخین و تکفیر عبداللّه بن عباس است."
حصنی دمشقی در جای دیگر مینویسد:"ابن تیمیّه گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند ... ظالم، گمراه و مشرک است. از این سخن ابن تیمیّه، بدن انسان میلرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیّه از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکانی بیرون نیامده است. این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیلهای برای رسیدن به نیّت ناپاکش در بی اعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم، سیّد اوّلین و آخرین، قرار داده و با این سخنان بی اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است و مدّعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است." (دفع الشبه عن الرسول، ص ۱۳۱)
۸. سُبْکی،(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را بدعت گذار می داند. وی متوفّای سال ۷۵۶ هجری، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیّه مینویسد: "او در پوشش پیروی از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را درهم شکست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت که لازمه آن جسمانی بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آن جا که ازلی بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّی از ۷۳ فرقه نیز بیرون رفت" (طبقات الشافعیّه، ج ۹، ص ۲۵۳؛ السیف الصقیل، ص ۱۷۷ و الدرّة المضیئة فی الردّ علی ابن تیمیّه، ص ۵)
۹. ذهبی (متوفّای ۷۷۴) دانشمند بلندآوازه اهل سنّت که خود همانند ابن تیمیّه، حنبلی مذهب و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، پیروان ابن تیمیه را بیگانه، فرومایه و مکّار می داند. ذهبی در نامهای خطاب به وی مینویسد: "ای بیچاره! آنان که از تو متابعت میکنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودی قرار دارند ... نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول نداری آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج".("یا خیبة! من اتّبعک فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعک إلاّ قعید مربوط، خفیف العقل، أو عامیّ، کذّاب، بلید الذهن، أو غریب واجم قویّ المکر، أو ناشف صالح عدیم الفهم، فإن لم تصدّقنی ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ...")
تا آن جا که مینویسد: "گمان نمیکنم تو سخن مرا قبول کنی! و به نصیحتهای من گوش فرا دهی! تو با من که دوستت هستم این چنین برخورد میکنی پس با دشمنانت چه خواهی کرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان که در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بی عار زیاد به چشم میخورند."(الإعلان بالتوبیخ، ص ۷۷ و تکملة السیف الصقیل، ص ۲۱۸.)
برخی از اساتید ابن تیمیه:
پدرش شیخ المجد ابن تیمیة
شیخ زینالدین ابن المنجا
مجد الدین ابن عساکر
برخی از شاگردان ابن تیمیه:
شمسالدین ابن قیم الجوزیه
ابو عبدالله محمد الذهبی صاحب میزان الاعتدال
اسماعیل بن عمر بن کثیر
محمد بن عبدالهادی المقدسی
ابوالعباس احمد بن الحسن الفارسی مشهور به قاضی الجبل
زینالدین عمر مشهور به ابن الوردی
منابع:
رحله ابن بطوطه، ج ۱، ص ۵۷
بدر الطالع، ج ۲، ص ۲۶۰
الفتاوی الحدیثه، ص ۸۶
الدرر الکامنة، ج ۱، ص ۱۴۷؛ البدر الطالع، ج ۱، ص ۶۷ و مرآة الجنان، ج ۲، ص ۲۴۲
دفع الشبه عن الرسول، تحقیق جماعة من العلماء، ص ۱۲۵
دفع الشبه عن الرسول، ص ۱۳۱
طبقات الشافعیّه، ج ۹، ص ۲۵۳؛ السیف الصقیل، ص ۱۷۷ و الدرّة المضیئة فی الردّ علی ابن تیمیّه، ص ۵
الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، ج ۱، ص ۱۵۵
الإعلان بالتوبیخ، ص ۷۷ و تکملة السیف الصقیل، ص ۲۱۸
ابن تیمیه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، کلام، مذاهب و فرق کلامی، ص ۶۵
منابع درباره ی زندگی وی :
از میان آثار فراوانی که در بارهٔ زندگی وی نوشته شده، مقالهٔ مفصل عباس زریاب خویی تحت عنوان «ابن تیمیه» در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، اثری شایان توجه است.