تقابل فکری شیعه و سنی
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۹ ب.ظ
اختلاف شیعه و وهابیت درخصوص توسل
توسل در قرآن
تفکر وهابیت : زیارت قبور پیامبران و صالحان بلکه هر گونه تکریم و بزرگداشت آنان را وهّابیّون حرام و موجب شرک مى دانند. هر کس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اکرم(ص) انجام دهد، مثل کسانى که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدى که اطراف آن است سفر مى کنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شریعت پیامبر اکرم(ص) خارج شده است.زیارت قبر پیامبر یا غیر او، و غیر خدارا خواندن، و شریک کردن آنان در کارهاى خدایى، حرام، و شرک است. مسح و بوسیدن هر قبرى اگر چه قبر پیامبر باشد، شرک است . وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (یونس/ 18) آنان به جاى خدا چیزهایى را مىپرستند که نه زیانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند و مىگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است خداوند در این آیه خبر می دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است ، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست . قل للَّه الشفاعة جمیعاً (الزمر/ 44) ای رسول ما بگو : «شفاعت ، یکسره از آن خداست » تفکر شیعه : منظور وهّابى ها از این که توسّل را شرک مى دانند، آن است که توسّل منافات با توحید افعالى دارد. زیرا کسى که به پیامبر، یا امامى متوسّل مى شود و انجام کار یا حلّ مشکلى را از او طلب مى کند، براى غیر خداوند تأثیر قائل شده است، و مى دانیم که تأثیر تنها از آنِ خداوند است و اگر کسى معتقد شود غیر از خداوند، تأثیرگذارى در عالم هستى مى باشد، چنین کسى مشرک محسوب مى شود. براى این که روشن شود توسّل هیچ منافاتى با توحید ندارد، لازم است ابتدا توحید را تفسیر، و جایگاه والاى آن را بشناسیم.
1 ـ توحید ذات: یعنى ذات خداوند یگانه است; نه این که خداوند یکى هست و دو تا نیست. زیرا در تفسیر اوّل شبیه و مثل و مانندى براى خداوند تصوّر نمى شود،
2 ـ توحید صفات: تمام صفات خداوند متعال به یک حقیقت بازمى گردد. در مورد خداوند صفت علم جداى از قدرت خداوند نیست و صفت قدرت جداى از شجاعت نیست و صفت ازلیّت جداى از علم و قدرت و شجاعت نمى باشد
3 ـ توحید افعال: هر فعل و حرکت و پدیده اى در جهان رخ دهد از سوى خداوند است و هیچ چیزى بدون اذن و اراده خداوند تأثیرگذار نیست; «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ اِلاَّ اللهُ»، اگر آتش هم مى سوزاند به فرمان خداست; بدین جهت، آتشى که ابراهیم خلیل در آن انداخته مى شود، آن حضرت را نمى سوزاند; چون چنین اجازه اى از ناحیه خداوند به او داده نشده بود. بنابراین، ما هر کارى کنیم به فرمان خداوند است; چرا که خدا به ما اختیار داده، تا انتخاب کنیم; قدرت، عقل، انتخاب، اختیار ما، همه از ناحیه خداوند است و همه حرکات ما به ذات پاک او برمى گردد. خلاصه این که مؤثّر مستقل خداوند است و بقیّه اسباب، هر اثرى داشته باشند به اراده الهى است.
4 ـ توحید عبادت: عبادت و پرستش فقط براى خداوند است و هیچ موجودى غیر از خداوند سزاوار پرستش نمى باشد.
اشاعره و تفسیرى غلط از توحید افعالى!
اشاعره، که یکى از مذاهب اهل سنّت هستند، از آن جا که نتوانستند توحید افعالى را حل کنند و تفسیر صحیحى از آن ارائه دهند، معتقد به جبر شده اند و انسان ها را بى اراده و بدون اختیار معرّفى نموده اند! آن ها تصوّر کرده اند که اگر انسان در کارهایش مختار باشد، این تفکّر باعث شرک در شاخه توحید افعالى مى شود. در حالى که عقیده آن ها، یعنى جبر، تمام دستگاه نبوّت، قیامت، عبادت و امامت را زیر سؤال مى برد!
راستى اگر انسان فاقد اراده است و در افعال و کردار خویش مجبور مى باشد، سؤال و جواب روز قیامت چه معنى دارد؟ مجازات گنهکاران و پاداش به بندگان خوب خدا، چه توجیهى دارد؟ زیرا نه گنهکار در گناهش اختیار داشته و نه مطیع، با اراده عبادت کرده است، پس نه این مستحقّ پاداش است و نه آن استحقاق عقوبت دارد! اگر جبر را بپذیریم هیچ دادگاهى نباید مجرمى را محاکمه کند; زیرا در ارتکاب جرم از خود اختیارى نداشته است.
خوانندگان عزیز شاید تصوّر کنند که این مطالب صرفاً یک نظریّه است و طرفدار واقعى ندارد، ولى متأسّفانه باید اعلام کنیم که عدّه اى زیادی از اهل سنت بطور جدّى از این نظریّه باطل دفاع مى کنند و در دفاع از آن، کتاب هاى مختلفى نوشته اند و چنین انسان هایى وجود دارند.
اشاعره و معتقدان به جبر، حتّى منکر عالَم أسباب شده اند. آن ها مى گویند: «آتش نمى سوزاند، بلکه این خداوند است که مى سوزاند!» همچنین معتقدند که: «سنگ شیشه را نمى شکند، بلکه همین که سنگ به نزدیک شیشه مى رسد، خداوند شیشه را مى شکند». آرى آن ها این امور روشن و بدیهى را در سایه تفسیر غلطى که از توحید افعالى داشته اند، منکر شده اند. بنابراین توحید افعالى هیچ منافاتى با اختیار و اراده انسان و همچنین با عالَم أسباب ندارد، چون اراده و سببیّت، همه کار خداست. خداوند به انسان قدرت و قوّت و عقل و اختیار و اراده و انتخاب داده است و چون همه این ها از ناحیه اوست، پس همه کارها را خداوند انجام مى دهد; هر چند انسان در مقابل آنچه انتخاب مى کند مسؤول است.
براى روشن تر شدن مطلب به این مثال توجّه کنید: پدرى، پولى در اختیار فرزندش قرار مى دهد تا خرج زندگى اش کند; امّا پدر در کنار اوست، هر لحظه بخواهد پول را پس مى گیرد. در این جا پول متعلّق به پدر است; هر چند فرزند در مقابل خریدى که انجام مى دهد و مصرفى که مى کند مسؤول است. نتیجه این که، توحید افعالى هیچ منافاتى با اختیار و اراده انسان ندارد و نباید آن را به صورت افراطى و شرک آلود معرّفى کرد.
آیا توسّل با توحید سازگار است؟
سؤال : چرا توسّل به عقیده وهّابى ها نوعى شرک محسوب مى شود؟ مگر توسّل با کدام یک از شاخه هاى توحید ناسازگار است؟ آیا توسّل با توحید ذات منافات دارد؟ آیا توسّل با توحید در صفات ناسازگار است؟ بدون شک توسّل هیچ ناهماهنگى با توحید ذات و صفات ندارد.
آیا توسّل مشکلى در توحید عبادت ایجاد مى کند؟ اگر جواب مثبت است، باید بگویم که وهّابى ها اشتباه بزرگى کرده اند; چون شیعه به هنگام توسّل به پیامبر (ص)یا ائمّه معصومین (علیهم السلام) یا قرآن و مانند آن، هرگز آن ها را عبادت و پرستش نمى کند، آن گونه که بت پرستان با پرستش بت ها آن ها را شفیع و واسطه قرار مى دادند. بلکه ما از این بزرگان مى خواهیم که در پیشگاه الهى از آبرو و اعتبار خود مایه بگذارند و حلّ مشکل ما را از خداوند طلب نمایند.
شیعه، پیامبر و امام و قرآن مجید، و خلاصه آنچه که در توسّلاتش به آن متوسّل مى شود، را دستگاه تأثیرگذارى در جهان هستى در عرض خداوند نمى داند، بلکه آن ها را در طول دستگاه آفرینش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثّر مى داند و این مطلب هیچ منافاتى با توحید افعالى ندارد. بله، اگر مى گفتیم پیامبر و امام ـ نعوذ بالله ـ مستقلاّ تأثیرگذار هستند، این شرک بود. ولى هیچ کس چنین چیزى نمى گوید. اگر مى گوییم پیامبر (ص)نزد خداوند براى ما شفاعت مى کند تا خداوند کارى براى ما انجام دهد و مشکلى از مشکلات ما را حل کند، این شرک نیست; بلکه عین توحید است چرا که پیامبران قدرت خود را از جانب خدا گرفته اند و با اجازه و اختیار اوست که عمل می کنند.
توسّل در قرآن
قرآن مجید آیاتى وجود دارد که صریحاً مسأله توسّل را مطرح نموده است; به نمونه هایى از این آیات توجّه کنید:
1 ـ در آیه شریفه 97 سوره یوسف مى خوانیم:
قالُوا یا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا کُنّا خاطِئینَ
(برادران یوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم.
وقتى که خبر سلامتى حضرت یوسف (علیه السلام) به پدر و برادرانش رسید، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسیدند تا او را بین خود و خدایشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد که گناهانشان را ببخشاید، پدر در جواب فرزندانش گفت:
سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ(یوسف/98)
بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، که او آمرزنده و مهربان است.
طبق این آیه شریفه فرزندان خطاکار حضرت یعقوب (علیه السلام) به آن پیامبر عالیقدر متوسّل شدند و از او خواستند که در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش کند. بنابراین، چه اشکالى دارد که ما هم به پیامبر اسلام (ص) یا ائمّه معصومین (علیهم السلام)یا قرآن مجید یا چیزهاى محترم دیگر، متوسّل شویم و از آن ها بخواهیم که از خداوند حلّ مشکل ما را بخواهند؟!
2 ـ در آیه شریفه 64 سوره نساء مى خوانیم:
وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحیماً
ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى کردند (و فرمان هاى خدا را زیرپا مى گذاردند) به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى کردند، و پیامبر هم براى آن ها استغفار مى کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند
خداوند متعال، خود در این آیه شریفه راه توسّل را به مردم تعلیم مى دهد. وهّابى ها در مقابل این دو آیه قرآن مجید، که صریحاً توسّل را تجویز مى کند، چه جوابى دارند؟
جالب است که بدانید خداوند متعال کسی را که توسل به پیامبر را که در اصل توسل به خدا است را انجام نمی دهد منافق می داند .
وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون (منافقون/5) هنگامى که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا براى شما استغفار کند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و کبر و غرور) تکان مىدهند و آنها را مىبینى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر مىورزند
زمانی که اعراض و رو گردانی از طلب استغفار از پیامبر را که در حقیقت طلب شفاعت از ایشان است خداوند علامت نفاق می داند پس قطعا طلب نمودن این مطلب و ممارست بر آن علامت ایمان خواهد بود.
آن ها که جواب قانع کننده اى در برابر این استدلال ها و آیات قرآن ندارند، مجبور شدند مقدارى از مواضع خود عدول نموده و توسّل به پیامبر (ص) را در زمان حیاتش جایز بشمرند، ولى معتقدند که توسّل به آن حضرت بعد از وفاتش جایز نمى باشد!
آن ها به لوازم این سخن توجّه نکرده اند; زیرا معناى این سخن طبق عقیده آن ها این است که شرک در حال حیات پیامبر جایز است، ولى بعد از رحلت آن حضرت جایز نمى باشد! و به تعبیر دیگر، لازمه سخن آنان این است که شرک بر دو قسم است: 1. شرک مجاز و مباح! 2. شرک غیرمجاز و حرام!
آیا تا کنون هیچ دانشمندى چنین سخنى گفته است؟
آیا هیچ مسلمانى تا کنون شنیده است که شرک مجاز هم وجود دارد؟
باطل بودن و غیرمجاز بودن شرک یک قانون کلّى عقلى است، که هیچ استثنایى ندارد. وهّابى ها از نظر علمى جمعیّتى عقب مانده هستند و قابل مقایسه با سایر مذاهب اسلامى نمى باشند.
علاوه بر این، مگر بعد از رحلت پیامبر (ص)چه چیزى از آن حضرت کم شده است؟ هر چند ممکن است جسم آن حضرت از بین برود، ولى بدون شک روح پس از جدایى از جسم، قوى تر و وسیع تر مى شود! قرآن مجید در مورد شهدا حیات برزخى قائل است. در آیه 169 سوره آل عمران مى خوانیم:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
وقتى شهدا پس از مرگ زنده هستند و در نزد خداوند روزى مى خورند و طبق آیه بعد ناظر اعمال دوستان خویش در دنیا هستند، آیا پیامبر اسلام (ص) که مقامى به مراتب بالاتر از شهداء دارد، پس از مرگ زندگى برزخى ندارد؟ بدون شک آن حضرت داراى حیات برزخى، در سطحى بالاتر از شهدا مى باشد. به همین جهت مسلمانان همه روز در پایان نماز به آن حضرت سلام مى دهند:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»
اگر آن حضرت زنده نیست، این سلام خطاب به کیست؟ و معناى آن چیست؟
دلیل که وهابیها بر تحریم شفاعت از آیات سورهای یونس/18 و الزمر/ 44 بود همانطور که در بالا ذکر شد .در جواب می گوئیم :
اولا : در مورد آیه الزمر/ 44 کسانیکه از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام و صالحین طلب شفاعت می کنند آنها را نمی پرستند بلکه از آنها می خواهند که به اذن خداوند (همانطوری که قرآن میفرماید) شفیع او باشند . و همانطوری که ذکر شد این عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ایشان بعنوان امری مطلوب میان مؤمنین و اصحاب بزرگوار رسول خدا رایج بوده است بنابراین محمد بن عبدالوهاب و پیروانش با تحریم این عمل الهی نه تنها خلاف قرآن و روایات نبوی عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا نسبت کفر و شرک داده اند .
ثانیا :در مورد آیه یونس/18 تفسیر وهابیها از این آیه همانند بقیه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرین اهل سنت است بلکه با شأن نزول آیه نیز نمی سازد . و از آنجائیکه امکان آوردن تمامی عبارات علمای اهل سنت نیست. بعنوان نمونه عبارت سیوطی از مفسرین اهل سنت را می آورم:
سیوطی می گوید : ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد . (تـفسیر الدر المنثور ـ جلال الدین سیوطی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس)
۹۲/۰۷/۰۹
لوگوی شما با افتخار صبت شد.
http://yaemam-mahdi-1390.loxblog.com
باتشکر.
یاعلی...