نماز اول وقت 1
پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ
سر تا پاش خاکی بود
چشماش سرخ شده بود از سوز سرمادو ماه بود ندیده بودمشاز چهره اش معلوم بود خیلی حالش ناجورهاما رفت و وضو گرفت تا نماز بخونهگفتم: شما حالت خوب نیستلااقل یه دوش بگیر ، یه غذایی بخور ، بعد نماز بخون سر سجاده ایستادنگاهی بهم کرد و گفت:من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم کنارش ایستادم
حس می کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمینتا آخر نماز ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمشحتی تو اون شرایط سخت هم حاضر نشد نماز اول وقتش ترک بشه
۹۲/۰۵/۲۴