شاخص هاى دیندارى درزمان غیبت امام زمان(عج)
بسیارى از بایدها و شاخصه اى بایسته اى که باور به دین را زندگى عصر انتظار مى نمایانند، در روایات اسلامى ، بیان شده است از این چشم انداز، به مطالعه پاره اى از آنها مى پردازیم :
۱٫ انتظار فرج
به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن ، وظیفه اى است که شریعت اسلام ، از مؤ منان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجى و حاکمیت دوازدهمین امام ، از سلسله امامان معصوم (ع )، باور به تداوم امامت و عینیت رهبرى دینى ، در نهایت تاریخ زندگى است ، نهایتى دور، ولى در پیش ، بسا امروز، فردا یا فرداى دیگر.
عالمان دین ، بر پایه احادیث معصومین (ع ) انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان دیندار در عصر غیبت دانسته اند و همواره دینداران را به داشتن و دانستن این مهم ، فرا خوانده اند:
پیامبر اسلام (ص ) مى فرماید:
(( افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل )) (۱)
انتظار فرج داشتن برترین عمل امت من است .
امام صادق (ع ) مى فرماید:
(( الا اءخبرکم بما لا یقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به ؟ فقلت بلى ، فقال :))
(( شهادة ان لا اله الا الله محمدا عبده و رسوله … و الانتظار للقائم (ع ).)) (۲)
خبر دهم شما را به چیزى که خداوند عمل بندگان را جز با آن نمى پذیرد؟
گفتم آرى .
امام فرمود: باور به خداى یکتا و بندگى و پیامبرى محمد… و چشم داشتن به ظهور قائم (ع ).
مفهوم انتظار:
انتظار، باورى است بارور به عمل ، که در زندگى انسان منتظر، در قالب کردارى خاص ، تجسم مى یابد. دست روى دست گذاردن و بى هیچ کنشى منتظرانه ، خود را منتظر دانستن ، تفسیرى وارونه و منافقانه از انتظار است .
انتظار، اعتقادى است در گرو عمل ، عمل کردن به آنچه که فرهنگ انتظار ایجاب مى کند.
انتظار، چشم داشتن به حاکمیتى است که در آن ، ناپاکان ، ظالمان ، متظاهران بى اعتقاد و معتقدان بى کردار، به شمشیر عدالت و دیانت سپرده مى شوند. دین ، از بدعتها و کجیها و نفاقها و نارواییهاى بشرى پیراسته مى گردد.
نادرستیها و ناراستیها کنار مى رود، کاخهاى به ظلم افراشته تاریخ ، سقوط مى کنند، زنجیرهاى جل و اسارت گسسته مى شوند، نابخردیها و ناحقیها، پایان مى یابند، دنیاى ناراستان به فرجام مى رسد.
شخص منتظر، خود ساخته اى است آماده پیوستن و در آمدن در صف نهضت و قیامى که نهمین سلاله حسین (ع )، آن را رهبرى مى کند و همه سنگرهاى ظلم و ستم و پلیدى و نفاق و ناپاکى و بدعت را فرو مى ریزد و حق و حق پرستى و درستى و راستى و عدالت را جایگزین آن مى کند.
انتظار مکتب آمادگى : آمادگى همیشگى ، جوهر اصلى انتظار است و وظیفه قطعى منتظران . انتظار قیام و ظهور مهدى (ع ) را داشتن ، آمادگى پیشین مى خواهد، از جمله : پیراسته و پاک زیستن ، صداقت در عقیده و عمل داشتن ، دارا بودن توان روحى براى جهاد و مبارزه در رکاب امام مهدى (ع ).
آنان که انتظار را به عنوان عقیده و باورى دینى در ذهن مى پرورند، و بازتاب عملى آن را در بر پایى مجالس دعا و جشن مى جویند، ولى با الفباى مبارزه و جهاد و باطل ستیزى نا آشنایند، در طول زندگى خود، کوچکترین صحنه برخورد با دشمنان دین تجربه نکرده اند و حتى از تصور آن نیز، بر خود مى لرزند، چگونه مى خواهند به صف مجاهدان در قیام توفنده و جهانى مهدى (ع ) در آیند و با بزرگ ترین و بیشترین دشمنان رویاروى شوند؟ آیا اینان ، تاریخى مکرر از پیروان موسى نخواهند بود که گاه نبرد گفتند:
(( فاءذهب اءنت و ربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون .)) (۳)
پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما در این جا نشسته ایم .
پیوستن به جمع یاران مهدى (ع )، از منتظرانى ساخته است که روح جهاد و ستیز با باطل را، به روزگار غیبت ، تجربه کرده باشند. بسا این گروه ، بر این پندارند که قیام و انقلاب مهدى (ع )، به نیروى غیب و اعجاز است . مس وجودشان ، به یک نظر طلاى ناب مى شود؟ شجاع ، دلیر و شهادت خواه ! در حقیقت ، اینان چشم دوخته اند تا امام (ع ) ظهور کند، اوضاع مادى و معنوى را به یک نگاه به سامان آورد و آن گاه اینان ، به زندگى آرام و ایمن دست یابند.
ابو بصیر از امام صادق (ع ) مى پرسد:
(( جعلت فداک متى الفرج ؟ فقال : یا ابا بصیر و اءنت ممن یرید الدنیا؟ من عرف هذا الامر فقد فرج عنه لانتظاره .)) (۴)
فدایت شوم ، فرج کى خواهد بود؟
امام فرمود: اى ابو بصیر؟ تو هم از کسانى هستى که دنیا را طلب مى کنند! آن کس که قیام امام را بشناسد براى او، به جهت انتظارش فرج شده است .
چون امام (ع )، متوجه است که ابو بصیر، با توجه به زندگى غمبار شیعیان ، از فرج مى پرسد، به گونه اى پاسخ او را مى دهد که بفهمد، فرج به معناى چشم داشتن به رهایى از سختیها و رسیدن به کامیابیهاى زندگى نیست ، بلکه فرج ، در گرو شناخت حق و شناختن رهبر و امام حق و منتظر یارى رساندن به اوست . راوى مى گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم :
مردم مى گویند: مهدى که قیام کند، کارها خود بخود درست مى شود، و به اندازه یک حجامت خون نمى ریزد.
امام (ع ) فرمود:
(( کلا، والذى نفسه بیده ، لو استقامت لاءحد عفوا، لاءستقامت لرسول الله (ص ) حین اءدمیت رباعیته ، و شج فى وجهه ، کلا و الذى نفسه بیده ، حتى فسخ نحن و اءنتم العرق و العلق .)) (۵)
هرگز چنین نیست . به خداى جان آفرین سوگند، اگر قرار بود کار براى کسى خود به خود درست شود، براى پیامبر(ص ) درست مى شد، هنگامى که دندانش شکست و صورتش شکافت . هرگز چنین نیست که کار، خود به خود درست شود، به خداى جان آفرین سوگند، کار دست نخواهد شد تا این که ما و شما در عرق و خون غرق شویم .
بنابراین ، از زاویه خواهشها و آرزوها و خواسته هاى بشرى خویش ، قیام امام (ع ) را نگریستن و منتظر او بودن ، به هیچ روى با تعالیم اسلامى سازگارى ندارد. در احادیث ، کسى منتظر و یاور مهدى (ع ) دانسته شده که در زندگى منتظرانه خود، دوره آمادگى را گذرانده و به مرتبه ایثار جان و مال در راه خدا رسیده باشد. براى شرکت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشر مظلوم و انسانیت محروم ، گامهاى خود را به ایمان و ایثار استوار سازد و آن گاه براى یارى کردن نهضتى که مى خواهد ریشه ظلم را در جهان بکند و عدل و قسط را به جاى آن بنشاند، بى صبرانه منتظر جهاد باشد.
امام صادق (ع ) مى فرماید:
(( لیعدن اءحدکم لخروج القائم و لو سهما، فاءن الله اذا علم ذلک من نیته رجوت لاءن ینسى فى عمره حتى یدرکه و یکون من اءعوانه و اءنصاره .)) (۶)
باید هر یک از شما براى خروج قائم اسلحه آماده کند. چون وقتى خداوند ببیند کسى به نیت یارى مهدى اسلحه تهیه کرده ، امید مى رود خداوند، عمر او را دراز کند، تا ظهور را درک کند و از یاوران مهدى باشد.
آماده بودن و سلاح تهیه کردن ، بیش از هر چیز، نیرو و روح سلحشورى و ستیز لازم دارد. منتظر مسلح ، وقتى مى تواند در صف جهاد گران قیام ، قرار گیرد، دست به سلاح ببرد و در رکاب امام حق ، نقش بیافریند که در صحنه نبرد، پیروزى یا شهادت در نظر او یکسان باشد. در صحنه شعله و خون ، عاشقانه خود را براى امام و آرمانهاى او بخواهد، نه امام را براى آرزوهاى خویش و این ، میسر نمى شود مگر آن که همواره روح حماسه و اقدام و سلحشورى و مقاومت و شهادت و ایثار را در خود بپروراند و هر آن آمادگى خود را براى چنین امرى بیازماید.
على (ع ) مى فرماید:
(( المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبیل الله .)) (۷)
منتظر امر ما، بسان کسى است که در راه خدا به خون خود، غلتیده باشد.
این سخن ، انسان منتظر را فردى مهیا براى جهاد و شهادت معرفى مى کند و به او، این باور را مى دهد که سلوک منتظرانه ، مسؤ ولیتى است بسان جهاد، سخت و چه بسا همراه بذل جان ، از این روى ، منتظر باید خود را فدیه اى ببیند در راه اعتلاى دین ، بى هراس از شهادت و پذیراى هر گونه فداکارى و ایثار.
امام صادق (ع ) مى فرماید:
(( من مات منکم و هو منتظر لهذا الامر کمن هو مع القائم فى فسطاطه ، قال : ثم مکث هنیئة ثم قال : لا بل کمن قارع معه بسیفه ، ثم قال : لا و الله الا کم استشهد مع رسول الله )) . (۸)
هر کس به انتظار بزید و بمیرد، چون کسى است که قائم را یاورى کرده است .
پس از لحظه اى درنگ ، فرمود:
نه ، بلکه بسان کسى است که با آن حضرت شمشیر زند.
و سپس فرمود:
نه ، به خدا، به حتم ، همچون کسى است که در رکاب رسول خداشهید شده باشد.
بهاى کدام زندگى ، چون بهاى یاورى و شمشیر زدن در خدمت حضرت را مى تواند داشته باشد؟ چگونه زیستنى است که فرجامش بسان شهادت است ؟
بى شک ، زیستى که در نتیجه و اثر، با شهادت و جهاد یکسان باشد، زیستنى که آگاهى بخشد، شور و اشتیاق دینى بیافریند، ارزشها را بگسترد و در جهت تحقق هدفهاى مکتب ، باشد بله ، در عصر انتظار، بدین سان زیستن ، یاورى امام قائم است .
امام صادق (ع ) مى فرماید:
(( من عرف امامه ثم مات قبل اءن یقوم صاحب هذا الاءمر، کان بمنزلة من کان قاعدا فى عسکره .)) (۹)
هر کس امام خود را بشناسد و پیش از قیام او بمیرد، مانند کسى که در گروه سربازانش نشسته باشد.
انسان منتظر، باید به گونه اى بزید که اگر ظهور و قیام مهدى (ع ) را در حیات خویش درک نکند، باز در آن سهیم باشد و این در گرو آن است که از نظر فکر و عمل ، در صف حق جویان و باطل ستیزان روزگار خویش باشد و سلوک اجتماعى اش ، در جهت زمینه سازى و آمادگى هر چه بیشتر خود و جامعه ، براى پذیرش این قیام باشد.
چنین انسانى ، همواره جهادى بزرگ را فرا روى خود مى نگرد و آزمون پایدارى به دین و عقیده را که لازمه این جهاد است ، در سراسر دوران زندگى به اجرا مى آورد و پیوسته با آزمونهاى کوچک تر، میزان موفقیت و شایستگى خود را در آن آزمون بزرگ مى افزاید.
انتظار مکتب تعهد و تکلیف : نزد همگان ، جاودانگى شریعت و احکام آن ، اصلى بى تردید است و در تمامى عصرها، پیروى از دستورها و تعالیم دینى و پیاده کردن آنها در متن زندگى واجب است . بر پایه این اصل پذیرفته و مسلم ، دینداران ، براى همیشه به حضور در صحنه و به انجام همه تکلیفهاى فردى و اجتماعى وظیفه دارند. انجام تکلیفهاى دینى ، تعطیل بردار نیست .
آیا غیبت امام و چشم به ظهور او داشتن ، مى تواند مجوز برداشتن تکلیف در بخشى از احکام دینى باشد؟
در این صورت ، جاودانگى شریعت اسلام ، به عنوان یک دستگاه فکرى و حقوقى و ارزشى به هم پیوسته ، چگونه تفسیر خواهد شد؟
مثلا در روایتهاى بسیارى از گسترش ظلم و فساد و انحراف ، در عصر غیبت ، سخن رفته است که اکنون شاهد آن هستیم ، آیا انسان دیندار که در این روزگار مى زید، در برابر اینها رها و بى تکلیف است ؟ یا تکلیف مبارزه با ظلمها و فسادهاى فردى و اجتماعى و اصلاح جامعه و جهاد در راه دفاع از مکتب و امت ، همچنان باقى و جاوید است ؟
هیچ کدام از فقیهان و دین شناسان به رها شدن بخشى از احکام دین فتوا نداده اند، آن هم احکامى که نگهداشت دین به عمل کردن به آنها وابسته است . براى اجراى حکم امر به معروف و نهى از منکر، شرایطى از جمله : شناخت معروف و منکر و نتیجه بخش بودن آن ، بیان کرده اند، اما این به معناى برداشتن تکلیف نیست .
آیا مى توان گفت : در عصر غیبت به سبب حاضر نبودن امام (ع )، با وجود این همه ظلم و فساد، شرایط امر به معروف و نهى از منکر تحقق نمى یابد و یا هجومى صورت نمى گیرد؟ اگر چنین است ، پس چرا فقیهان در مباحث فقهى خود، در طول دوران غیبت ، براى این موضوع ، کتابى اختصاص داده و در چگونگى آن به تفصیل سخن گفته اند. آیا بیهوده بحث کرده اند؟!
جاى تاءسف است که شاهد باشیم گروهى نا آشنا به مسائل دین ، انتظار را به گونه اى تفسیر کنند که اصل جاودانگى تکلیف و تعهد دینى انسان دیندار در این بخش از دستور دینى نادیده انگاشته شود.
به راستى بسامان آوردن نابسامانیهاى دینى در اجتماع و دست یازیدن به حرکتهاى اصلاحى و احیاگرى در عصر انتظار، با فرهنگ انتظار ناسازگار است و زنده نگاهداشتن سنت دعوت دینى حرام و ناروا؟
امام سجاد(ع ) مى فرماید:
(( ان اهل زمان غیبة ، القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره … الدعاة الى دین الله عزوجل سرا و جهرا.)) (۱۰)
معتقدان به مهدى (ع ) و منتظران ظهور او در عصر غیبت … در پنهان و آشکار مردمان را به دین خدا فرا مى خوانند.
همان گونه مى نگرید، امام (ع ) منتظران معتقد و راستین را در روزگار غیبت ، دعوت کنندگان به دین خدا معرفى مى کند. اگر انتظار را به معنى برداشته شدن تکلیفهاى اجتماعى و نبودن مسؤ ولیتهاى اصلاحى در جامعه بدانیم ، پس دعوت به دین در این سخن امام معصوم (ع ) چگونه تفسیر مى شود؟
آیا مبارزه با فسادهاى اجتماعى ، با ظلم و بى عدالتى و با حرکتهاى ضد انسانى و ضد دینى مستبدان و مستکبران ، که بقاى آنها، محور دین و باورهاى دینى را در پى دارد، دعوت به دین خدا نیست ؟
آیا تحقق و استقرار حاکمیت دین و احیاى نماز و حج و ولایت و امامت در جامعه و برقرارى عدالت اسلامى به قدر توان ، دعوت به دین نیست ؟ تلاش در راه اصلاح بنیادهاى مادى و معنوى اجتماع و برآوردن سلامت دیندارى ، دعوت به دین نیست ؟
پس ، انتظار، باورى نیست که با آن تعهد اجتماعى انسان منتظر نفى شود، یا سکوت و سازش با ستم بارگان و ظالمان توجیه گردد.
با چه تفسیرى از دین ، مى توان از دست رفتن عزت دینى و تحمل انواع ذلتها و مشاهده فسادها و ظلمها و هیچ نگفتن و انزوا گزیدن را، دیندارى دانست ؟
سرنوشت میلیونها انسان دیندار را در دست فاسدان و جنایت پیشگان و ظالمان دید و از میان رفتن ارکان و ارزشها و اصالتهاى دین و دینداران را، به دست این شیطان صفتان ، شاهد بود و در برابر، خود را دیندارى بى تکلیف دانست ؟ راستى امام زمان (ع ) از این دیندارى راضى است ؟ این گونه تفسیر از انتظار، با کدام اصل دینى سازگار است ؟
البته دست زدن به مبارزه و مقاومت منفى که در برخى روایتها(۱۱) به آن اشاره شده ، پذیرفته است ؛ زیرا در پاره اى شرایط زمانها، این موضعى است پسندیده و خرد ورزانه ، ولى باید مقتضاى زمانى و اجتماعى جامعه را شناخت و تاءثیر این موضوع را در موفقیت دعوت دینى ، ارزیابى کرد و سنجیده و هوشمندانه عمل کرد. پس به هر روى ، تکلیف و تعهد دینى باقى و جاوید است .
پی نوشت ها:
۱-((بحارالانوار))، ج ۵۲ / ۱۲۸٫
۲- ((الغیبة ))، نعمانى / ۲۰۰
۳- سوره ((مائدة ))، آیه ۲۴٫
۴- ((اصول کافى ))، کلینى ، ج ۱ / ۳۷۱، دارالتعارف ، بیروت .
۵- ((بحارالانوار))، ج ۵۲ / ۳۵۸٫
۶- ((همان مدرک )) ج ۳۶۶٫
۷- ((همان مدرک ))، / ۱۲۳٫
۸- ((مکیال المکارم ))، موسوى اصفهانى ، ترجمه : سید مهدى حایرى ، ج ۲ / ۲۱۰، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.
۹- ((بحارالانوار))، ج ۵۲ / ۱۴۱٫
۱۰- کمال الدین ))، شیخ صدوق ، / ۳۲۰، مؤ سسة النشر الاسلامى ، قم .
۱۱- این روایتها در کتاب : ((موسوعة الامام المهدى ))، سید محمد صدر، ج ۲ / ۳۳۵ – ۳۶۰ به شرح بررسى و تفسیر شده است .
با مطلب جدید بروزیم.
منتظر نظر شما در مورد آن هستیم.
ممنون