ماجرای شهادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

ماجرای شهادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ب.ظ

فراخواندن حضرت علی (سلام الله علیه) برای بیعت

عمر به ابوبکر گفت : چه مانعی دارد کسی را دنبال علی (ع) بفرستی تا با تو بیعت کند؟ پس به درستی که علی (ع) و این چهار نفر باقی مانده اند و بقیه با تو بیعت کرده اند.

ابوبکر بین آن دو نفر ، نرم خوتر و زیرک تر بود و دیگری خشن تر و جفا کارتر بود. ابوبکر به او گفت : چه کسی را دنبال او بفرستیم؟

عمر گفت : قنفذ را به سوی او می فرستیم. او مردی خشن و پرخاشگر و و از آزاد شدگان است و او از طایفه بنی عدی بن کعب است.

قنفذ:

آن گاه آنان او را به همراه چند نفر فرستادند. آن ها به منزل علی (سلام الله علیه) رفتند و از حضرت اجازه ورود خواستند؛ اما حضرت به آن ها اجازه ندادند. آن ها نزد ابوبکر و عمر برگشتند ، آن ها در مسجد نشسته بودند و مردم در اطراف آن ها بودند ، پس گفتند : او به ما اجازه نداد.

عمر گفت : بروید! اگر اجاره داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه او وارد خانه شوید.

آن ها به منزل امیرالمومنین آمدند و اجازه خواستند ، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به آن ها فرمود : بدون اجازه وارد خانه من نشوید ، آن گاه آنان برگشتند و قنفذ ملعون در آن جا ماند. آنان گفتند : فاطمه به ما چنین و چنان گفت و ما بدون اجازه وارد خانه او نشدیم.

به آتش کشیدن خانه فاطمه (ع) :

عمر عصبانی شد و گفت : ما با زنان کاری نداریم. سپس به مردم امر کرد که هیزم بیاورند ، مردم نیز هیزم آوردند و عمر نیز هیزم ها را برداشت و در اطراف منزل علی (ع) و فاطمه (ع) و فرزندانش گذاشت ، سپس فریاد زد تا علی و فاطمه صدای او را بشنوند و گفت : ای علی! به خدا باید از منزل بیرون بیایی و با خلیفه پیامبر (ابوبکر) بیعت کنی و گرنه خانه ات را به آتش می کشم.

آن گاه حضرت فاطمه (ع) فرمودند : ای عمر! با ما چه کار داری؟

عمر گفت : در را باز کن و گرنه خانه ات را آتش می زنم.

پس فرمودند : ای عمر! آیا از خداوند نمی ترسی که وارد خانه من شوی؟

ولی عمر منصرف نشد و آتش خواست و در خانه امیرالمومنین را آتش زد ، سپس داخل خانه شد ، آن گاه حضرت فاطمه (ع) با او روبه رو شد و صدا زد : یا ابتاه یا رسول الله! 

ناگهان شمشیرش را در حالی که در قلاف بود به پهلوی فاطمه (ع) زد. آن حضرت فریاد کشید : یا ابتاه!

ناگهان عمر با تازیانه به بازوی حضرت فاطمه (ع) زد. آن حضرت صدا زدند : یا رسول الله! ابوبکر و عمر با اهل بیت تو چه کردند!

حضرت علی (ع) با عمر چه کرد؟

در همان لحظه علی (ع) آمد و گریبان عمر را گرفت و بر زمین انداخت و خواست او را هلاک کند؛ اما وصیت پیامبر(ص) را به یاد آورد و فرمود : ای پسر صهاک! قسم به کسی که محمد (ص) را به نبوت برگزید ، اگر کتابی از طرف خداوند نبود و عهدی که پیامبر با من بسته است آن وقت متوجه می شدی که نمی توانی به خانه من داخل شوی.

آن ها از امیرالمومنین علی (ع) می ترسیدند:

آن گاه عمر کسی را دنبال کمک فرستاد ، مردم آمدند و داخل خانه امیرالمومنین شدند ، امیرالمومنین نیز به دنبال شمشیرش رفت. قنفذ به طرف ابوبکر رفت و می ترسید علی (ع) با شمشیرش بیاید ، به درستی که او ، علی (ع) و شدت شمشیرش را می شناخت.

حمله به خانه امیرالمومنین علی (ع):

ابوبکر به قنفذ گفت : برگرد تا از خانه خارج نشود ، پس اگر امتناع کرد خانه اش را آتش بزن. قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه امیرالمومنین علی (ع) حمله کرد. علی(ع) رفت سراغ شمشیرش ، پس آنان در این کار از او سبقت گرفتند و چند نفر از آن ها برسرش ریختند و بعضی از آن ها شمشیر به دست گرفتند و طناب بر گردنش انداختند. حضرت زهرا(ع) جلوی در خانه بین علی و آنها ایستاد.

قنفذ ملعون با تازیانه ، به حضرت زهرا(ع) زد ، به گونه ای اثر آن در هنگام مرگ ، مانند دستبند روی دست او بود ، خداوند او را لعنت کند.

آن ها علی (ع) را به شدت می کشیدند تا نزد ابوبکر رسیدند. عمر با شمشیر بالای سرش ایستاده بود و خالدبن ولید و ابوعبیده بن جراح و سالم بن مولی ابی حذیفه و معاذبن جبل و مغیره بن شعبه و اسیدبن حفیر و بشیربن سعد و بقیه مردم در اطراف ابوبکر با اسلحه ایستاده بودند.

تازیانه قنفذ:

قنفذ (لعنة الله) هنگامی که حضرت فاطمه بین او و امیرالمومنین علی (ع) ایستاده بود با تازیانه به او ضربه زد. عمر گفته بود که اگر فاطمه (ع) بین تو و بین او بود او را بزن. قنفذ او را به سمت در کشاند و در را محکم فشار داد ، پس یک استخوان از پهلویش شکست و جنین او سقط شد و این درد با او بود تا به شهادت رسید. 

هنگامی که علی (ع) را نزد ابوبکر آوردند ، عمر با لحن بدی گفت : بیعت کن و این چیزهای بیهوده و باطل را رها کن.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

یاعلی 

۹۲/۱۲/۲۳
کـــمیل

نظرات  (۳)

سلام
مطلب شما در "سایت حرف لر" با لینک :
http://harfelor.ir/fa/news/722/shaha/
درج گردید. منتظر ارسال مطالب خوب شما هستیم
یا علی مدد
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۳۳ بازتاب بروجرد
با سلام و خسته نباشید
آدرس پایگاه اطلاع رسانی بازتاب بروجرد تغییر نمود
آدرس جدید
http://borujerdbaztab.ir
می باشد لطفاً در قسمت پیوند های خود اصلاح فرمائید در ضمن از مطالب خوبتون در قسمت وبلاگستان استفاده می شود.
با تشکر
۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۲ منجی منتقم
اللهم العن اعداء هم اجمعین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی