روز چهارم محرم : طفلان حضرت زینب :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

روز چهارم محرم : طفلان حضرت زینب

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ب.ظ

روز عاشورا، هنگامی که جنگ شد، اصحابتا زنده بودند اجازه ندادند فرزندان رسول خدا (ص) به میدان روند و کشته شوند. اما هنگامی که تمامی یاران امام(ع) جانفشانی کردند و به شهادت رسیدند، نوبت اهل بیت پیامبر(ص) شد که خود را فدای حق و حقیقت نمایند. در این لحظات سخت فرزندان علی(ع)، جعفر طیار، عقیل، امام حسن(ع) و سیدالشهداء(ع) گردهم آمدند، یکدیگر را در آغوش کشیدند و با هم وداع کردند.

 روزی رسول خدا(ص)به چند نفر از جوانان قریش که صورتهای زیبا و نورانی داشتند نگاه کرد و با دیدن آنان اندوهگین شد. پرسیدند: «یا رسول الله! تو را چه شد؟» فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما برگزیده است نه دنیا را. یه یاد آوردم آنچه را که امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را می‌کشند یا آواره می‌سازند».از بین افراد خاندان نبوت که در کربلا به دست لشکر یزید به شهادت رسیدند دو نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار (یعنی فرزندان حضرت زینب) و سه نفر دیگر از آنان برادران تنی حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) (یعنی برادارن حضرت زینب) بودند.
 شهادت فرزندان زینب(س)
 «عون»، «محمد» دو پسر عبدالله بن جعفر و حضرت زینب(س) بودند که  همراه مادر خویش در رکاب امام(ع) به کربلا آمدند. آنان وقتی که تنهایی دایی و امام(ع) خویش را دیدند یک به یک به میدان رفتند و جان خود را فدای اسلام کردند. «عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زینب به سوی میدان تاخت در حالی که می‌خواند:« اگر مرا نمی‌شناسید بدانید که من پسر جعفر طیارم؛ همان که در راه حق و حقیقت به شهادت رسید و در فردوس برین می‌درخشد؛ و همو که بر فراز بهشت با بال‌هایی سبز به پرواز در می‌آید؛ و همین نسب و شرف برای روز محشر کافی است.» عون سه سوار و هجده پیاده از لشکریان دشمن را کشت تا اینکه سر انجام به دست لشکر یزید به شهادت رسید. پس از او، برادرش محمد به میدان رفت و شهید شد.
 

 
چرا  عبدالله همسر حضرت زینب(س) به کربلا نرفت؟
 
حضرت زینب با اجازه شوهرش عبدالله بن جعفر به کربلا رفت . عبدالله بن جعفر نه تنها به حضرت زینب اجازه حضور در کربلا را داد، بلکه به دو فرزند خویش اجازه داد همراه حضرت زینب (س) به کربلا بروند.مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: وقتی خبر شهادت حسین(ع) و عون و محمد (فرزندان عبدالله بن جعفر)، در مدینه به گوش عبدالله رسید، گفت: "انا لله و انّا الیه راجعون" یکی از غلامان وی در مقام تأسف برآمدو گفت: این مصیبت از ناحیه حسین به ما رسید!عبدالله بن جعفر از سخن او سخت ناراحت شد و برآشفت و با کفش خود بر سر او زد و گفت: آیا درباره حسین(ع) چنین می‌گویی؟! به خدا سوگند! خودم نیز آرزوداشتم هرگز از او جدا نشوم. اگر در کربلا حضور داشتم، در رکاب او می‌جنگیدم تا شهید شوم؛ زیرا او شایسته است جان فدایش شود. فرزندانم همراه برادرم و پسر عمویم کشته شده‌اند و به پاداش صابران هم دست خواهند یافت.»آن گاه عبدالله متوجه اهل مجلس شد و گفت:« شهادت حسین به ما عزّت بخشید . اگر چه نتوانستم در رکاب حسین فداکاری کنم. اما فرزندانم با جانبازی خود حسین (ع) را خوب یاری کردند.»صحبت های عبدالله نشان از آن دارد که او نیز آرزوی شرکت در قیام امام(ع) را داشت، ولی برخی از عوامل مانع از حضور او در کربلا شد. نقل است عبدالله بن جعفر، پس از شهادت عموی خود امام علی(ع) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین(ع) بود و هیچ گاه در آشکار و پنهان مخالف دستور آنان عمل نمی‌کرد، بلکه وقتی "معاویه" دختر عبدالله "ام کلثوم" را برای یزید خواستگاری کرد، اختیار ازدواج آن دختر را به امام حسن و امام حسین(ع) واگذار نمود.شاید علت نرفتن او به کربلا این بود که امام(ع)، قیام را بر وی واجب نکرد، بلکه همان طور که درباره دیگران معمول داشت، اختیار قیام را به خود عبدالله گذاشت.
 
ثانیاً شاید عبدالله تشخیص داد ماندن او درمدینه ازجهات مختلفی که برای ما روشن نیست، به صلاح و مصلحت نزدیک‌تر است ، ولی در عین حال ، اگر حسین (ع) قیام و خارج شدن را واجب می‌کرد، زودتر از دیگران ، دستور حسین(ع) را به مرحله عمل در می‌آورد. برخی دیگر احتمال دادند که عبدالله به این دلیل به کربلا نرفت که زینب (ع) فارغ البال تر بتواند رسالت خویش را در پیام رسانی خون شهیدان عملی سازد.
 
 
 بارگاه طفلان زینب(س) کجاست؟
 
شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که مامن زائرین است. برخی معتقدند که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون است.
 
 
 
 حر بن یزید ریاحی ؛نخستین شهید نبرد کربلا
 
حر بن یزید ریاحی که از سپاه کوفه به سپاه امام حسین علیه السلام ملحق شده و توبه کرده بود، با شادمانی به استقبال شهادت رفت و فرزند پیامبر را یاری کرد.او نزد امام رفت و گفت:« من نخستین کسی بودم که راه را بر تو گرفتم. به من اجازه ده تا اولین کشته باشم، به امید اینکه در قیامت با جدت مصافحه کنم.»امام(ع) فرمود:« تو از کسانی هستی که خدا توبه آنها را پذیرفته است.»پس اولین کسی که جلو افتاد و با سپاه دشمن مبارزه کرد حرّ بود.
 
او در زمان نبرد  رجز می خواند:« من حّر هستم که میزبان میهمان‌هایم. شمشیرم را بر شما فرود می آورم و از بهترین کسی که ساکن سرزمین بلا شده است حمایت می کنم. می زنم شما را و باکی ندارم.»
 
 
حر چگونه شهید شد؟
 
حر بن یزید به اتفاق زهیر بن قین با دشمن پیکار می کردند. هر گاه یکی از آنها در محاصره دشمن قرار می گرفت، دیگری او را از محاصره بیرون می آورد، و مدتی به این گونه پیکار کردند. اسب حرّ زخمی شد اما او همچنان سواره پیکار می کرد و رجز می خواند تا این که مردی به نام « یزید بن سفیان » که با حر دشمنی دیرینه داشت به او حمله کرد ولی حرّ به او هم امان نداد و او را از دم شمشیر گذراند.پس از آن فردی به نام «ایوب بن شرح» تیری به اسب حر زد و آن را از پای در آورد. حرّ بناچار از اسب پیاده شد و پیاده جنگید تا بیش از چهل نفر را به قتل رساند. در این هنگام بود که لشگر پیاده نظام عمر بن سعد بر او حمله ور شدند و او را به شهادت رساندند.
 
 
امام (ع) بر بالین حربن ریاحی
 
 وقتی حر شهید شد امام (ع) بر بالینش نشست و خون از چهره او پاک کرد و این جملات را فرمود:« تو حر و آزادی، همان گونه که مادرت بر تو نام «حرَ» را نهاد، تو در دنیا و آخرت حرّ و آزاده هستی.»یکی از اصحاب امام علیه السلام در رثای حرّ این گونه سرود:« نیکو آزاده‌ای بود حرّ که از قبیله بنی ریاح است. او هنگامی که نیزه ها بر او فرود می آمدند صبور و شکیبا بود. و نیکو حرّی بود؛ چرا که خود را فدای حسین (ع)کرد و صبح هنگام جان خود را نثار کرد.»
 
 
 
بدن سالم حر پس از صدها سال
 
شاه اسماعیل صفوی پس از تصرف بغداد، به کربلا آمد و در آنجا از برخی مردم شنید که از حر به دلیل اینکه به امام حسین (ع) اجازه‌ خروج از کربلا را نداده و باعث وقوع حادثه عاشورا شده بد می‌گویند.برای همین شاه اسماعیل فرمان داد قبر او را نبش کنند. آن‌گاه بدن سالم او را دید که شبیه مردی بود که خفته باشد. دستمالی که امام حسین علیه السلام بر سر او  بسته بود، هنوز بر سرش بود. همین که دستمال را باز کردند، خون تازه روان شد و هرچه کردند با دستمال دیگری خون را بند بیاورند ممکن نشد.با مشاهده‌ عظمت حر، شاه اسماعیل دستور داد گنبد و بارگاهی برایش بنا کنند.
 
 ****روز شمار چهارم محرم
 
_در این روز عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خود به منبر رفت و گفت: اى مردم! شما آل ابى سفیان را آزمودید و آنها را چنان که مى‏خواستید، یافتید! و یزید را مى‏شناسید که داراى سیره و طریقه‏اى نیکو است! و به زیر دستان احسان مى‏کند! و عطایاى او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولى را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.سپس از منبر به زیر آمد و براى مردم شام نیز عطایائى مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم براى حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوى نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن را به کربلا فرستاد تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک کند. پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیه‏السلام اعلام آمادگى کرد و بعد یزیدبن رکاب کلبى با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر که جمعا بیست هزار نفر بودند به آنها ملحق شدند.
 
منابع
 

1- فیض الاعلام شیخ عباس قمی، بحارالانوار، ج44، ص386
 
2- الاستیعاب، ج 4، ص 230-231.
 
3-  الاصابة ، ج 2، ص 281.
 
4-  تاریخ طبرى، ج 4، ص 340-341.
 
5-  الاصابة، ج 4، ص 314 و 315 و 510.
 
6-  محدثى، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۲۹۹، نشر معروف، چاپ دوم، قم‏، ۱۴۱۷ق‏.

۹۲/۰۸/۱۷
کـــمیل

نظرات  (۱)

۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۲:۵۱ وبسایت دینی باشگاه صاحب الزمان
باسلام لوگوی شما در سایت ما درج شد لطفا شما هم اگر سایت مارا مفید میدانید لوگو ما را در سایت خود درج کنید برای دریافت کد لوگو ما به سایت مراجعه فرمایید

www.vdbrsz.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی