دوازده جانشین پیامبر(ص) در احادیث اهل سنت و تشیع* :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

 
دوازده جانشین پیامبر(ص) در احادیث اهل سنت و تشیع*
پدید آورنده : ، صفحه 27
به صریح قرآن کریم و بر اساس سنت الهی، انبیاء دارای جانشین بوده و خدای تعالی نیز جانشین آنان را تعیین فرموده است، درباره پیامبر خاتم(ص) نیز به نظر شی عه همین سنت الهی جاری بوده است. امامی ه معتقدند نه تنها نخستین جانشین که آخرین جانشین رسول الله(ص) تا برپایی قیامت، تعی ی ن و معرفی شده است و سنگ بنای تفکر و اعتقاد به وجود دوازده امام توسط شخص رسول اکرم (ص) نهاده شده است به طوری که این موضوع از این حیث، مسئله ای است اسلامی نه مذهبی چنانکه مسئله ظهور منجی موعود چنین است. صاحبان صحاح، احادیثی از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که آن حضرت (ص) تعداد خلفای پس از خود را دوازده تن بیان نموده و برای آنان اوصافی برشمرده است. نگاهی به متن چند روایت از این مجموعه روایات می تواند نکات قابل تأملی را در دو حوزه بنیان شیعه اثناعشر و نی ز محبت عموم مسلمانان نسبت به اهل بی ت(ع) آشکار نماید.


1. بخاری از جابر بن سمره نقل کرده که:
پیامبر- در پاسخ سؤال- فرمود: (پس از من) دوازده امیر خواهند بود. سپس سخنی فرمود که آن را نشنیدم. پدرم گفت: رسول خدا(ص) فرمود: همه آنان از قریشند.[1]
2. مسلم نیز همین حدیث و مضامین شبیه به آن را با سندهای مختلف، هشت بار در کتاب صحیح خود نقل کرده است:
همواره دین خدا استوار و پابرجاست، تا اینکه قیامت بر پا شود، یا دوازده نفر خلیفه برای شما وجود داشته باشند که همگی آنان از قریشند.[2]
افزون بر افراد یاد شده، جمع دیگری از دانشمندان اهل سنت حدیث یاد شده و احادیث دیگر قریب به این مضمون را نقل کرده اند و همگی سند حدیث را صحیح دانسته اند.[3] از سوی دیگر، بررسی های انجام شده نشان می دهد که رجال سند این احادیث، همگی از محدّثان و فقهای طراز اوّل عصر خود بوده اند.[4]
مفصل تر از اخباری که نقل شد، روایاتی است که در آنها اسامی مبارک دوازده امام از حضرت علی (ع) تا حضرت حجة بن الحسن العسکری، امام دوازدهم، مهدی منتظر(عج) نامبرده شده اند که شارح روایاتی می باشند که در آنها فقط عدد ائمه بیان شده است.[5]
از نکات قابل توجه که در تحلیل نهایی این روایات بسیار سودمند است، خصوصیات و ویژگی   هایی است که می توان برای این مجموعه از روایات برشمرد. برخی از این خصوصیات به قرار زیر است:
1. اولاً این احادیث قبل از اینکه در مصادر و منابع شیعه آمده باشد، در مهمترین صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده است.
2. طرق مختلف نقل این روایات به حسب موازین رجالی توثیق شده است.
3. عدد یا همان تعداد خلفا و ائمه مورد نظر در این روایات، قبل از آنکه تعداد ائمه اهل بیت تکمیل شود و به دوازده تن محدود شود، تعیین و بیان شده است.
بدیهی است علت اصلی قبول این روایات، کثرت عددی آنها نیست بلکه قرائن و شواهد دیگری است که در خلال ویژگی های این روایات بدان اشاره خواهد شد. به عنوان نمونه بخاری که معاصر امام جواد، امام هادی و امام حسن عسگری(ع) است در حالی این احادیث را نقل می کند که هنوز عدد ائمه به دوازده تن نرسیده است و این مطلب نشانگر حقانیت و صحت این روایات است.
4. تعداد زیادی از این روایات، که از طرق فریقین نیز نقل شده است، امامان و خلفا را به نقبای بنی اسرائیل[6] یا «اصحاب موسی»[7] تشبیه کرده و عدد آنها را مطابق عدد آنان دانسته است. مقتضای چنین شمارش و تشبیهی این است که همان طور که به نص، تعداد نقبای موسی معلوم است[8] تعداد این خلفا نیز باید معین باشد و اگر در کتاب الهی تصریحی بر این امر نشده است، باید مطلب را در سخنان «من لاینطق عن الهوی» جست.
5. خصوصیت دیگر این روایات این است که بقای جانشینان پیامبر، امامان (ع) را تا بقای دین اسلام و حتی تا برپایی قیامت دانسته است.[9]
6. خصوصیت دیگر این روایات، تنوع در تعبیر است. برخی از مهمترین تعابیر عبارت است از:
1. اثناعشر خلی فة؛ 2. اثناعشر امیراً؛ 3. اثناعشر رجلاً؛ 4. اثناعشر نقیباً؛ 5. اثناعشر وصیاً؛ 6. اثناعشر اماماً و... .
7. خصوصیت دیگری که بیشتر در منابع شیعه و کمتر در منابع اهل سنت نیز آمده است، تعبیرهایی از قبیل: تسعة من اولاد الحسین ... تاسعهم قائمهم و ... است.
تطبیق ها و چاره اندیشی ها
از آنجا که در سند احادیث یادشده جای هیچ گونه گفتگویی وجود ندارد، بحث مورّخان مسلمان عمدتاً به دلالت آن احادیث معطوف شده است و تلاش شده است مصادیق خلفای دوازده گانه معرفی شود.
دانشمندان امامی ه عموماً معتقدند چنانکه نبوت پیامبر(ص) امری الهی است، تعیین جانشین آن حضرت نیز امری الهی است. بر این اساس به اتفاق و بدون هیچ اختلافی، مصادیق احادیث یادشده را امامان دوازده گانه اهل بیت رسول خدا(ص) دانسته اند. در مقابل، دانشمندان اهل سنت که خلافت پیامبر را امری بشری می دانند، هریک از آنان به دلخواه، گروهی از حاکمان اموی و عباسی را به عنوان مصادیق احادیث یاد شده ذکر کرده اند. در یک نگاه کلی می توان نظرات اهل سنت را در دو دسته طبقه بندی کرد:
1. نظراتی که مبتنی بر روش ترتیبی است.
2. دیدگاه هایی که حکایت از نوعی گزینش می کند.
در راه حل نخست، آنان با گرایش به دودمان اموی، پس از رسول خدا(ص) از کسانی که دارای حاکمیت و سلطه ظاهری بوده اند به ترتیب دوازده نفر را برشمرده و آنان را مصداق خلفای دوازده گانه رسول خدا(ص) دانسته اند. این دسته از عالمان اهل سنت کاری به این مسئله نداشته اند که افرادی را که برمی گزینند واجد شرایط خلافت هستند یا نه. به همین دلیل، در این راه حل، یزید بن معاویه، مروان و فرزندانش جزء خلفای رسول خدا قرار گرفته اند، امّا حسن بن علی(ع) نواده رسول خدا(ص) ویا عمربن عبدالعزیز که به عقیدة دانشمندان اهل سنت بهترین خلیفه و حاکم اموی است، از منصب خلافت بی نصیب مانده اند، زیرا عدد خلفای دوازده گانه پیش از او کامل شده است.[10]
گروهی دیگر از عالمان اهل سنت که راه حل نخست را خالی از نقیصه ندیده اند، از آن روی گردانده و راه حل گزینشی را به جای آن برگزیده اند. اینان در میان حاکمان اموی و عباسی به جستجو پرداخته و از میان آنان تعدادی را که به نظرشان از عملکرد بهتری برخوردار بودند، انتخاب نموده، به ضمیمه خلفای راشدین، دوازده نفر را برگزیدند و مصداق خلفای دوازده گانه رسول خدا(ص) قرار داده اند.[11]
پاسخ به یک پرسش
ترتیبی که در امامت امام علی (ع) و فرزندانش قرار دارد، ممکن است برای بعضی این گمان را برانگیزد که نظام امامت نیز یک نظام وراثتی و خانوادگی است و معیار این است که فلانی، پسر فلانی و نوه فلانی است، بنابراین داشتن یک نسب این چنینی برای رهبری نظام و زمامداری کافی است. در صورتی که این شکل نظام قابل توجیه نیست؟ در پاسخ باید گفت: اصل برگزیدن و برتری دادن الهی، در مورد بعضی اشخاص، خاندان ها و قبایل، قابل انکار نیست و در قرآن مجید و احادیث نیز به آن تصریح شده است. مانند آیه: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ * ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ».[12] در مورد مریم می فرماید: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ».[13] و در مورد ابراهیم (ع) می فرماید: «رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ»[14] و در مورد بنی اسرائیل می فرماید: «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمینَ»[15] و دربارة موسی(ع) می فرماید: «إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتی وَ بِکَلامی»[16] و در مورد بندگان برگزیده ای که به علم کتاب آگاهی می یابند، می فرماید: «ثُمَ اَوْرَثْنا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»[17] و در مورد تفضیل برخی پیامبران بر برخی دیگر می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ»[18] و «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیّینَ عَلی بَعْضٍ»[19]
برحسب تفاسیر در مورد آنانکه به اهل بیت حسد می ورزیدند، می فرماید: «اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ماآتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[20] و در مورد شخص خاتم الانبیاء(ص) می فرماید: «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیماً».[21] و در مورد عترت طاهره و اهل بیت آن حضرت نیز می فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً».[22]
این گونه آیات که برگزیدگی بعضی از بندگان بر برخی دیگر از آنها استفاده می شود، بیش از اینهاست. احادیث شریفه در این باب و همچنین متون زیارات معتبر، مثل زیارت جامعه که شرح این برگزیدگی هاست، قابل تأویل و توجیه نیست. در نهج البلاغه نیز در موارد بسیاری، به این حقیقت تصریح شده است.[23] خلاصه اینکه افزون بر آیات قرآن مجید، روایات متواتر نیز برای اثبات این موضوع وجود دارد.
بعضی تصور می کنند که نفی بعضی مواهب و مقامات از اهل بیت(ع) مواضع خاص آنان را در امور فردی، اجتماعی، سیاسی و ... محکم تر و ارزش کارها و اقدامات و خودداری آنها را از گناه بیشتر می سازد و مناسب تر می دانند که این بزرگواران را با افراد عادی از جهت میزان درک و شعور برابر بدارند و عنایات خدا را بر آنها که یک امر واقع شده است، قبول ننمایند و در نهایت مدد غیبی و اعانت مستقیم الهی را منکر شوند ولی این حقایق قابل تردید نیست و مسائل دینی قابل تفکیک از یکدیگر نمی باشد و آیات قرآن در کل محتوا و مفادی که دارند باید مورد قبول مسلمانان باشند. بنابراین، مسأله امامت ائمه(ع) یکی پس از دیگری، به اختیار الهی است و با وراثت عادی تفاوت دارد و هرگز در گزینش امام، فرزند امام بودن معیار نیست و صرف اینکه اهل بیت متوالیاً به مقام امامت اختصاص یافته اند، دلیل بر این معیار نیست؛ چنانکه پیامبران ابراهیمی که همه از نسل ابراهیم خلیل بوده اند، نبوّت و اختصاص یافتنشان به این مقام به اینکه آنها از نسل ابراهیم هستند، توجیه و خلاصه نمی شود با اینکه در قرآن مجید می فرماید: «وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ...»[24] و پس از آنکه نام پانزده نفر از انبیاء ابراهیمی را می برد، می فرماید: «وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ اِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».[25]
این گزینش، گزینش الهی و بر معیارهای اصیل واقعی و معنوی است. اگر بر آن ارث و میراث هم اطلاق شود، نه ارث و میراث یک وارث عادی از پدر و مادر و برادر است چون این ارث و میراث به علت ارتباط جسمی و مادی بین وارث و مورّث است امّا وارث بودن امام، امام دیگر را به علت ارتباط معنوی و روحی و علائق فکری و مشترکات غیرمادّی است.
از این رو در زیارت معروف وارث و در زیارت هایی که هر یک از ائمه (ع) به خطاب «یا وارث آدم» یا «یا وارث ابراهیم» و سایر انبیاء زیارت می شوند، بر اساس وراثت ولادت جسمانی آنها از پیامبران گذشته نیست، زیرا در میان آنها کسانی نام برده می شوند که در سلسله نسب این بزرگواران نیستند، مثل حضرت موسی کلیم اللّه و عیسی روح اللّه، علاوه بر این ائمه(ع) را وارث آنها می شماریم، چون این بزرگواران وارث دعوت، علم، هدایت و امامت آنها هستند و وراثت امامت وهدایت در اینجا به این معانی است، نه اینکه چون امام یازدهم پسر امام دهم است و امام دهم هم غیر از او پسری نداشت، او به امامت رسید.
تاریخ ائمه( ع) و سیره و سلوک و علومی که از ایشان به مردم رسید، نشان داد که وراثت آنها از پیامبران و وراثت هر امام از امام دیگر وراثت علمی و معنوی و بر معیارها و شایستگی های الهی است که بر اساس آن برای این امر برگزیده شده اند.
پی نوشت
*. محمد نصیری، عضو هیأت علمی مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
[1]. صحیح البخاری، تحقیق شماعی رفاعی، ج 9، ص729، فتح الباری من شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج 13، ص 211. و ر.ک: البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 1، ص 153؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص93 ،90 و 95؛ دلائل النبوة؛ بیهقی، ج 6، ص 569؛ منتخب الاثر، لطف الله صافی، ص 12.
[2]. صحیح مسلم بشرح النووی، ج 12، ص 202، فتح الباری، ج 13، ص 211. و ر.ک: التاریخ الکبیر، بخاری، ج 3، ص 185، و ج 8، ص 411.
[3]. ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 618؛ سنن ترمذی، کتاب الفتن، باب 46، ج2223؛ معجم کبیر طبرانی، ج 2،ص 214؛ مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 99 و 106؛ سنن ابی داود، کتاب المهدی، ج 1؛ تاریخ الخلفا، ص 18؛ کنزالعمال، ج 12، ص 33، تاریخ بغداد، ج 14، ص 353 و ج6، ص 263، حلیة الاولیاء، ج 4، ص 333.
همچنین ببینید: الجامع الصغیر، ج 1، ط 4، ص 91؛ کنزالعمال، ج 1، ص 338، ج 6، ص 201؛ عبقات الانوار، ص 246، ج 2، ج 12؛ کشف الاستار، ص 74؛ ینابیع المودة، ص 5، 258و445؛ کشف الاستار، ص74و493؛ ینابیع المودّة، ص 447؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص94؛ ینابیع المودّة، ص258 و 492.
[4]. ر.ک: فصلنامه علمی- تحقیقی علوم حدیث، سال دوم، شماره 4، پیاپی 6، ص 87 به بعد، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال سیزدهم،مسلسل 52، ص 108 به بعد.
[5]. ر.ک: متشابه القرآن، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 56؛ مسائل خلافیة و الرأی الحق فیها، شیخ علی آل محسن، ص 37 - 16؛ شناخت امام یاراه رهایی از مرگ جاهلی، فقیه ایمانی، ص 230 به بعد.
[6]. مسند احمد حنبل، ج 5، ص 90؛ الصواعق المحرقه، ص 12، تاریخ الخلفاء، ص 10.
[7]. کنزالعمال، ج 13، ص 27؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج 2، ص 262.
[8]. وَ لَقَدْ اَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنی إِسرائیلَ و بَعَثْنَا مِنْهُم اثنی عَشَرَ نَقِیباً. مائده/ 12.
[9]. مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 86 و ج 2، ص 29؛ صحیح مسلم، ج 6، ص 4.
[10]. ر.ک: فتح الباری، ج 13، ص 214.
[11]. ر.ک: تاریخ الخلفاء، ص 12 -10.
[12]. آل عمران/33و34.
[13]. آل عمران/42.
[14]. هود/73.
[15]. بقره/122.
[16]. اعراف/144.
[17]. فاطر/32. چنانکه یعقوبی در تاریخ خود نقل می کند منصور دوانیقی با اینکه سیاست حکومتش کوبیدن شیعیان و انکار فضائل اهل بیت علیهم السلام بود حضرت امام جعفرصادق (ع) را مصداق این آیه می دانست.
[18]. بقره/253.
[19]. اسراء/55.
[20]. نساء/54.
[21]. نساء/113.
[22]. احزاب/33.
[23]. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 1،33، 89، 92،106، 89، 149، 173،196و 211.
[24]. انعام/84.
[25]. و نیز برخی از پدران و فرزندان و برادران آنها را فضیلت داده و بر دیگران، آنان را برگزیده و به راه راست هدایت نمودیم. (انعام/87
 
  


۹۲/۰۸/۱۰
حسین محمدی

نظرات  (۱)

۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۳ دلتنگ کربلا...
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام

در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام...
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی