چند حکایت زیبا از زندگی حضرت زهرا(س) :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

چند حکایت زیبا از زندگی حضرت زهرا(س)

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۷ ب.ظ

چند حکایت کوتاه از زندگانی پربرکت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا علیهاالسلام:

گردن بند پر برکت
پیر مرد رو به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) کرد و گفت: گرسنگی در جگرم اثر گذاشته و برهنه‌ام.به من غذا و لباس بده که سخت تهی دست هستم. حضرت که در آن هنگام چیزی نداشتند، به بلال حبشی فرمودند: «این پیرمرد را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) برسان». بلال او را به خانه دختر پیامبر آورد و وی جریان تهی دستی خود را عرض کرد. یگانه دختر پیامبر، گردن بند نقره ای خود را- که هدیه دختر عمویشان بود- به وی بخشیدند. پیرمرد با خوشحالی نزد پیامبر آمد و جریان را باز گفت و گردن بند را در معرض فروش قرار داد. عمار یاسر به او گفت: آن را چند می‌فروشی؟ پیرمرد گفت: به اندازه یک وعده غذا که مرا سیر کند، یک لباس که با آن نماز بخوانم و دیناری که با آن مخارج سفر نزد خانواده‌ام را تأمین کنم. عمار یاسر بیست دینار و دویست درهم، یک دست لباس، یک وعده غذا و مرکب سواری خود را به وی داد. آن گاه آن گردن بند را با مشک خوشبو کرد، در میان یک لباس پرارزش نهاد و به غلامش، سَهم داد و گفت: نزد فاطمه برو این گردن بند را به ابو بده. تو را نیز به ایشان بخشیدم. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گردن بند را گرفت و سهم را آزاد کرد. 

سهم که از آغاز تا پایان ماجرا را اطلاع داشت، خنده‌اش گرفت و گفت: «برکت این گردن بند مرا به خنده آورد؛ چرا که گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشانید، فقیری را بی نیاز کرد، برده ای را آزاد ساخت و سرانجام نزد صاحبش بازگشت»
(محمد محمدی اشتهاردی، داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم (علیهم السّلام)، تهران، انتشارات نبوی، ۱۳۷۷، ج ۹، صص ۳۳-۳۵.)

*

*

*

مرحوم قطب‌الدین راوندى در کتاب خود آورده است :
سلمان فارسى گفت : روزى به منزل حضرت زهرا سلام اللّه علیها وارد شدم، آسیابى را جلوى آن حضرت دیدم که دستاس آن را با حالت خستگى و ضعف گرفته است و می‌چرخاند و مقدارى جو، آرد می‌نمود؛ و در گوشه اى از اتاق، حسین علیه السلام را دیدم که از شدّت گرسنگى ناله می‌کرد.
گفتم : اى دختر رسول اللّه! چرا خود را در سختى و مشقّت قرار داده اى، با این که فضّه پیش خدمت شما است!؟
حضرت در جواب اظهار داشت : پدرم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: کارهاى منزل یک روز بر عهده من و یک روز بر عهده فضّه باشد؛ و امروز نوبت من است.
گفتم : اجازه فرمایید که من کمک نمایم، یا آسیاب را بچرخانم، یا این که حسین علیه السلام را آرام کنم و دلداریش دهم؟
حضرت فرمود: من نسبت به فرزندم، حسین آشناتر هستم؛ پس تو دستاس را بچرخان تا آرد تهیّه گردد.
بنابراین من مشغول چرخانیدن دستاس شدم و چون مقدارى از جوها را آرد کردم، صداى اذان به گوشم رسید؛ پس براى اقامه نماز به مسجد رفتم و نماز جماعت را به امامت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بجا آوردم.
و بعد از نماز، جریان حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را براى امیرالمؤمنین، علىّ علیه السلام تعریف کردم.
امام علىّ علیه السلام گریان شد و از مسجد بیرون رفت و پس از گذشت لحظاتى در حالى که تبسّم می‌نمود، به مسجد بازگشت.
حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله جریان را از علىّ علیه السلام جویا شد؟
و او اظهار داشت : چون بر فاطمه وارد شدم، وى را دیدم بر قفا خوابیده و حسین نیز روى سینه‌اش در خواب بود و سنگ آسیاب بدون آن که در دست کسى باشد، می‌چرخید!!
حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فرمود: خداوند ملائکه اى را آفریده است تا در خدمت محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باشند.

(بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۲۸، ح ۳۳، الخرایج و الجرایح : ج ۲، ۵۳۰، ح ۶.)

*

*

*

بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
آن هنگام که صحراى محشر بر پا شود و خداوند تمامى بندگانش را زنده احضار نماید، صدایی به گوش همگان خواهد رسید که : اى جماعت! چشم‌های خود را ببندید و سرهاى خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلی اللّه علیه و آله می‌خواهد از پل صراط عبور نماید.
پس همگان چشم‌های خود را می‌بندند و حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در حالى که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهى می‌کنند، وارد می‌شود و در یکى از موقف‌های مهمّ محشر توقّف می‌فرماید.
پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبى پروردگار عرضه می‌دارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم، حسین می‌باشد، تو خود آگاهى که با فرزندم چگونه رفتار کردند.
در این هنگام، صدایی از طرف خداوند متعال می‌رسد: اى فاطمه! هر خواسته و تقاضایی دارى بگو، که برآورده خواهد شد.
و حضرت زهرا سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم، حسین بگیر.
پس شعله اى مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طورى که پرنده اى که دانه از زمین برچیند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامى آن افرادِ ظالم، به عذاب‌های دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.
بعد از آن، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها به سوى بهشت حرکت می‌نماید و در حالى که ذرارى و دوستان و علاقه‌مندانش همراه او می‌باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمت‌های آن بهره‌مند می‌گردند.

(امالی مفید: ص ۱۳۰، ح ۶ و در کتاب احقاق الحقّ: ج ۲۵، ص ۲۲۲ به نقل از امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام از پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله وارد شده است)

*

*

*

گریه دوستان و شفاعت زنان
هنگامى که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلی اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهرا سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟
پیامبر اسلام فرمود: زمانى که من و تو و پدرش، علىّ و برادرش، حسن نباشیم و او یعنى؛ حسین تنها باشد.
آن گاه گریه حضرت زهرا سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسى براى فرزندم گریه و عزادارى خواهد کرد؟
حضرت رسول فرمود: فاطمه جان! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش می‌گریند و نوحه سرایی و عزادارى خواهند کرد، و این نوحه سرایی و عزادارى هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من، مردانشان را شفاعت می‌کنم.
و اى فاطمه! تمام چشم‌ها در قیامت گریان می‌باشند، مگر آن چشمانى که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد.

(معالى السّبطین : ج ۲، ص ۱۱، بحار: ج ۴۴، ص ۲۹، ح ۳۷.

۹۳/۱۲/۱۰
کـــمیل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی