نگاهی بر اصول دین :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

نگاهی بر اصول دین

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ب.ظ

1 ـ توحید (یکتا پرستى)

توحید که زیربناى جهان بینى اسلامى است، همان شناخت خداوند، دور از هر پیرایه، افسانه و جداى از هر آلودگى و ناتوانى است، نظام شگرف جهان، گواهى راستین بر وجود آفریدگارى یکتا، دانا و تواناست... و خلاصه توحید عبارت از این است که انسان بداند، جهان هستى را پدیدآورنده‏اى است که آن را از نیستى به هستى آورده و زمام تمام کارها: آفرینش، روزى، داد و دهش، زندگى، مرگ، تندرستى، بیمارى و .. در قبضه اختیار و اراده خلل ناپذیر اوست. ... تمام این پدیده ها، از کوچکترین ذرّه تا بزرگترین سیّاره و نظمى که بر آن حکمفرماست، به حکم عقل، دلیل کافى و شاهد گویایى است بر وجود پدیدآورنده‏ اى حکیم، دانا و توانا که در آیات زیادى از قرآن مجید بر این اصل مسلّم عقلى اشاره شده است.



آرى اینها همه شاهد عظمت و بزرگى پروردگارى مىباشد که به پیروى از عقل و فطرت به او معتقدیم، او را مىپرستیم، از او یارى می طلبیم و بر او توکّل مىکنیم. خداوند متعالى که داراى صفات و ویژگیهاى بسیارى است، مانند: (علم): بدین معنى که خداوند بر همه چیز جهان آفرینش از کوچک و بزرگ و در هرکجا حتى از آنچه در قلب انسانها مىگذرد، آگاه است. (قدرت): بدین معنى که بر همه چیز توانایى دارد: هستى بخشیدن، آفریدن، روزى دادن، میراندن و از بین بردن و توانایى بی مانند او، همه را به وجود آورده است. (حیات): یا زندگى پایدار، بدیهى است که در جهان هستى حیات و زندگى وجود دارد و ممکن نیست، از چیزى که خود فاقد حیات است، زندگى سرچشمه بگیرد. گذشته از آنکه علم و قدرت، ملازم حیات بوده و قدرت بدون زندگى و حیات، بى معنى و نامعقول است. (اراده و خواست): هدف از اثبات خواستن و اراده براى خدا، رسیدن به این نکته است که خداوند در کارهاى خود، مجبور نبوده و مانند گُل نیست که بدون اختیار و اراده، بوى خوش بدهد. (ادراک): یعنى علم به مدرکات، او همه چیز را می بیند و همه چیز را می شنود، هرچند آهسته باشد. (قدمت): یا ازلى بودن، یعنى خداوند از قبل بوده و پیوسته خواهد بود، زیرا سراسر جهان هستى از آن پروردگار و آفریده اوست و هرچه وجودش از آن دیگرى باشد، از خود استقلالى نداشته و همیشه به او نیازمند است و ادامه وجود آن نیز، به خواست و اراده پدید آورنده بستگى دارد. (تکلّم): یا ایجاد سخن در چیزى، او هرگاه بخواهد با هریک از بندگان پاک و خالص خود، پیامبران و یا فرشتگان، سخن می گوید، یعنى: صوت را خلق می کند. (صدق): آنچه می فرماید راست بوده و وعده‏ هاى او هیچگاه تخلّف ندارد. و همچنین پروردگار متعال، آفریننده، روزى دهنده، هستى بخش، بخشنده، کریم، مهربان، با گذشت و آمرزنده ... می باشد.

از سوى دیگر، خداى بزرگ از نقایص مبرّاست، انحطاط و آلودگى در خدا راه ندارد، او مانند ما موجودى مادّى نیست تا جسم داشته باشد، یا از اجزاى مختلف تشکیل شده، یا جایى را پر کند و یا به نحوى قابل لمس و احساس باشد، نه در دنیا و نه در آخرت. او مادّه نیست تا قابل تغییر باشد، عوارض مادّى بر او راه ندارد، بنا بر این بیمار نمی شود، گرسنه نمی گردد، پیرى و فرسودگى در او راه ندارد. همتا و شریکى براى او نیست، بلکه او یگانه و یکتاست، صفات او عین ذات اوست و مانند ما و سایر مخلوقاتش نیست، خداى متعال از هر جهتى بی نیاز است و هیچ گونه نیاز و احتیاجى به مشورت، یاور، وزیر، لشکر، مال، ثروت و مانند آن ندارد.
2 ـ عدل

پروردگار جهان عادل است، حقوق همه را مراعات می کند، بین افراد بدون جهت فرق نمی گذارد. به طور کلى بر جهان هستى عدالت حکم فرماست، نه مساوات، در عدل اولویتها شرط است، مثلاً در کلاس درس، عدالت اقتضا می کند به هر دانش آموزى طبق معلومات و لیاقت او نمره داده شود، نه آنکه تمام دانش آموزان از نمره ‏هاى مساوى بهره ‏مند شوند. اصولاً بی عدالتى عبارت است از محروم کردن کسى از حق مسلم او، و موجودات جهانى حقى بر خداوند ندارند تا اختلاف در آفرینش، کیفیت آفریده ‏ها و فراز و نشیب در زندگى بی عدالتى باشد و تفاوت بین آنها ستم محسوب گردد، زیرا ستم ره‏آورد نادانى، ناتوانى، جاه طلبى و مانند اینهاست که ذات پاک خداوند ازاین نقص‏ها مبرّاست، او دانا و حکیم است، هیچ کارى را بدون مصلحت انجام نمی دهد، هرچه به آفریده‏ هاى جهان هستى داده و یا از آنها گرفته بی حساب و بی مصلحت نبوده و اگر به نظر سطحى ما، بی فایده و بدون مصلحت جلوه کند، معلول کوتاهى و نارسایى فکر و اندیشه ماست، چنانچه می دانیم نسخه پزشک، حاوى دارویى است که داراى مصلحت براى بیمار است، اگرچه خصوصیت و جهت مصلحت را ندانیم.
3 نبوت

قبل از ورود به این بحث، بیان این نکته ضرورى است که فلسفه آفرینش انسان چیست؟ آیا انسان پدیده‏اى صرفاً مادى و براى لذّت ساخته شده و به طور کلّى هیچ گونه هدفى براى جهان هستى نیست؟ و یا انسان، گذشته از جنبه مادى، داراى بعد روحى و معنوى است که این جنبه نیز مانند بعد مادّى در مسیر تکامل قرار دارد؟ در متون اسلامى، آیات و روایات، اهداف متعددى براى خلقت انسان بیان شده و نقطه مشترک تمام آنها، عبارت ازاین است که هدف نهایى خلقت: تکامل وجـود انسـان در سایه تربیت ارزشـهاى انسانى است: (نیافریدیم جن و انس را مگر براى پرستش)(1).

در واقع، بندگى عبارت است از پرورش و تکامل انسان و هر عبادتى به نوعى در تربیت و ترقّى انسانیت انسان، دخالت دارد و آزمایش و امتحان الهى نیز بر همین اساس استوار است: (خدایى که آفرید مرگ و زندگى را تا شما بندگان را بیازماید که کدام نیکو کارتر است)(2). و (او خدایى است که شما را جانشین گذشتگان اهل زمین قرار داد و بعضى از شما را بر برخى دیگر برترى داد، تا شما را در آنچه عطا فرموده آزمایش کند)(3). این نکته شایان توجه است که آزمایش و امتحان الهى، ناشى از جهل و عدم اطلاع خداوند از نتیجه و عاقبت رفتار مردم نیست، بلکه چون امتحان، عامل مؤثرى جهت ظهور و تبلور استعدادهاى نهفته انسانى است، این آزمایش به منظور بکارگیرى نیروهاى نهفته و بارآوردن استعدادهاى ذاتى انسان، مقرّر گردیده است.

خلاصه بحث: انسان در سیر تکامل نهایى که از راه بینش، آگاهى وعمل بدست می آید، قرار گرفته و تداوم این راه مسلتزم تداوم راهنماست. راهنما کیست؟ آیا انسان از طریق عقل و خرد می تواند بینش خود را کامل نموده، همه درستیها و نادرستیها را شناخته و راه سود و زیان زندگى را به دست آورد؟ مسلماً پاسخ منفى است، زیرا خرد آن قدر کشش ندارد که به تنهایى بتواند به طور کامل راهنما باشد، بلکه خرد خود نیز نیازمند تربیت و پرورش است و چه بسا در تحت تأثیر محیط‏هاى فاسد، به انحراف کشیده شود، امیرالمؤمنین على(ع) یکى از اهداف بعثت انبیا را پرورش عقل شمرده و فرموده است: اندیشه‏ ها و خردهاى فراموش و پنهان شده را آشکار و بکار می اندازند. آیا قوانین و ایدیولوژیهاى ساخت بشر، براى اصلاح فرد و جامعه کافى است؟

قرنهاست پیشنهادات گوناگونى براى اصلاح اجتماع از سوى دانشمندان عرضه شده و با توجه به اختلاف شدید بین آنها که گاهى تا حد نقطه مقابل یکدیگر رسیده، به محدودیت عقل بشر و عدم آگاهى او به راز سعادت همه جانبه انسان در همه ابعاد زندگى پى برده و به دست می آوریم هیچ گونه اطمینانى به ساختارهاى اندیشه بشرى و پرداخته‏هاى تصورات و فکر محدود تئوریسینها نیست، گذشته از اینکه هیچ گونه ضامن اجرایى، براى پیاده شدن آن قوانین، در بین نمی باشد. امّا برنامه‏ هاى آسمانى و مکتب انبیا، از این رو که مبدأش دانشى بی آغاز و بیانتهاست و هرگونه نقطه ابهام، زوایا، ریزه کاریها و خصوصیات انسان را از هر مقام و فرد دیگرى بهتر می داند، هیچ گونه احتمال خطا در آن راه ندارد، بنا بر این ضرورت رسالت انبیا (ع) و اصالت مکتب آنها روشن می گردد.

پیامبر کیست و راه شناخت او چیست؟ پیامبر انسانى است که بدون دخالت انسان دیگرى، استعداد آن را دارد که به توسط وحى و ارتباط با مبدأ هستى و علم بی پایان او، مأمور تبلیغ و رساندن احکام الهى باشد. راه شناخت پیامبران واقعى از مدعیان دروغین آن عبارت است از: 1 ـ اعجاز و قدرت بر کارهایى که از توانایى نوع بشر بیرون است. 2 ـ جمع آورى قراین و شواهد، از قبیل مطالعه و بررسى سوابق زندگى آنها قبل از بعثت از نظر اخلاقى، روانى، رفتار اجتماعى و تحقیق در محتواى دعوت آنها از نظر انطباق با موازین عقلى، مبانى منطقى و بازدهى مثبت و زیبنده دستورات آنها در اجتماع و افرادى که در تحت تعالیم آنها پرورش یافته ‏اند و ... 3 ـ بشارت و وعده پیامبر قبلى که نبوّت او با دلایل قطعى ثابت شده است. پیامبران بر دو دسته اند: 1 ـ غیر اولوالعزم: پیامبرانى که محیط تبلیغى آنها، محدود و داراى کتاب و دین جدید نیستند. 2 ـ اولوالعزم: پیامبرانى که داراى دین، آیین جدید و کتاب آسمانى بوده و حوزه تبلیغى آنها گسترده است، این دسته از پنج شخصیت عظیم الشأن تشکیل شده و هرکدام در یک مقطع خاص تاریخى مأمور به هدایت جامعه بشرى و رسانیدن فرامین الهى به مردم، از شرق تا غرب جهان بوده اند.

آن بزرگواران عبارتند از: 1 ـ حضرت ابراهیم(ع). 2 ـ حضرت نوح(ع). 3 ـ حضرت موسى(ع). 4 ـ حضرت عیسى(ع). 5 ـ حضرت محمّد(ص) و رشته نبوّت با وجود مقدس پیامبر اسلام(ص) پایان یافته و او آخرین پیامبر الهى است. تعلیمات جامع اسلام از نظر بینش دینى و قوانین اجتماعى به طورى تنظیم شده که قدرت رفع نیازهاى جامعه بشرى را در هر عصر و زمانى دارد و به عنوان قانون، شریعت نهایى و رسالت ابدى، ادیان دیگر را نسخ و اجازه پیروى از آنها را نمی دهد: (هرکس غیر از اسلام دینى را بپذیرد، پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است)(4). در اینجا چه شایسته و بجاست که شعاعى پرفروغ و روحانى به این نوشته داده و گزارشى مختصر از زندگانى طلایه دار نیک بختى انسانیت را در این بخش منعکس نماییم: نام گرامیش محمد(ص) به معنى ستوده و پسندیده است، پدر بزرگوار او عبدالله و مادر بافضیلتش آمنه بنت وهب است.

زادروز با عظمت این ممتازترین پدیده آفرینش و چشمه فیض و رحمت، سحرگاهان روز جمعه هفدهم ربیع الأول سال عام الفیل در مکه معظمه است، در بیست و هفتم رجب سال 610 میلادى در سن چهل سالگى از جانب خداى متعال به رسالت برانگیخته شد. جبرئیل این فرشته وحى بر او نازل گشته و اولین پیام پروردگار را که پنج آیه اول سوره علق بود، به حضرتش ابلاغ کرد: بسم الله الرحمن الرحیم، بخوان به نام پروردگارت که آفرید انسان را از خون بسته. بخوان پروردگارت را که کریم‏ترین است. آنکه آموخت نوشتن به قلم را. آموخت انسان را آنچه نمی دانست...(5). تبلیغ و رساندن فرمان الهى به مردم، برحسب مقتضیات روز و شدت مخالفت دشمنان بت‏پرست و ناهنجار قریش، بدون شتاب زدگى آغاز و تا مدت سه سال به طور سـرى و مخفیانه صـورت می گرفت، تا سرانجام دستور تبلیغ به بستگان نزدیک او رسید(6). و بدین وسیله مرز دعوت مخفیانه شکسته شد، سپس فرمان دعوتى عمومى، تبلیغ آشکار و همگانى صادر گردید:... آنچه را دستور دارى ابلاغ کن و از مشرکین روى گردان ما تو را از شر دشمنان استهزاءگر حفظ می نماییم(7).

پیامبر گرامى براى رساندن پیغام و فرمان الهى در خیابانها و مراکز عمومى شهر مکه آغاز به تبلیغ نمود و با کلمات زیباى (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) نداى توحید سر داد و با مخالفت دشمنان و مشرکان روبرو گردید و مورد استهزاء و اذیّت فراوان آنان قرار گرفت تا جایى که فرمود: هیچ پیامبرى به اندازه من آزار ندید. اتفاق نظر و آراء مفسّران و تاریخ نویسان بر این است که نخستین رادمردى که در اولین مرحله، دعوت پیامبر اکرم(ص) را پذیرفت حضرت على بن ابىطالب(ع) و از گروه زنان، همسر باوفا و عالیقدر پیامبر(ص) خدیجه کبرى(علیهاالسلام) بود. سپس گروه کمى دعوت آسمانى او را به جان و دل پذیرفتند و با زجر، شکنجه، محاصره اقتصادى و فشار اجتماعى مشرکین مکه مواجه گردیدند. در سال سیزدهم بعث، مشرکین مکه تصمیم به از بین بردن پیامبر گرفته و فشار به حدّى رسید که حضرتش شبانه از مکه به مدینه هجرت فرمود، و این شب تاریک سرآغاز تاریخ روشن مسلمانان گردید، که تمامى پیش آمدها را به همین سال هجرى تاریخ گذارى نمودند.

در مدینه اندک اندک شمار مسلمانان افزون گردید، حکومت اسلامى تشکیل و قدرت، شوکت وعظمت این مکتب روز به روز آشکارتر می شد، تا این که تمام تمدنهاى جهان، تحت الشعاع تمدن و برنامه‏ هاى عالى اسلام قرار گرفت. در مدت اقامت پیامبر(ص) در مدینه، بر اثر تجاوزات مشرکین، یهودیان و مسیحیان بر مسلمانان، همواره پیامبر گرامى و پیشواى دلیر و خوشخوى مسلمانان درگیر نبردهایى کوچک و بزرگ بود. آن حضرت در تمام درگیریها و جنگها، با آنکه براى از بین بردن ریشه شرک و بی دینى بیش از همه با دشمن قهّار برخورد داشت، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: در میدان رزم و پیکار کسى از پیامبر به دشمن نزدیکتر نبود، در عین حال آن حضرت هرگز جنگ افروز نبود، بلکه مردى صلح طلب و طرفدار رفتارى مسالمت آمیز بود، از نرمى در عین صلابت، گذشت، بخشندگى و مهربانى... برخوردار بود، از این روى به شهادت تاریخ تعداد تلفات و کشته‏ هاى طرفین، در بیش از هشتاد برخورد مسلّحانه، از یک هزار و چهار صد نفر تجاوز ننمود.

قرآن مجید که حاوى دستورات الهى و کلیات زندگى انسان است در طى بیست و سه سال تدریجاً نازل گشت که حدود دوازده سال و نیم آن، از زمان بعثت تا هنگام هجرت، در مکّه و تمام آیات و سوره‏ هایى که در این فاصله نازل گردید (مکّى) نام دارد و از آغاز هجرت تا زمان ارتحال آن بزرگوار، در مدینه و اطراف آن بوده، این بخش از آیات (مدنى) نام یافته است. آیات این کتاب آسمانى اندک اندک و به مناسبت هایى مختلف برآن حضرت نازل و درمدت بیست و سه سال تکمیل شد و به دستور پیامبر(ص) و با نظارت دقیق حضرتش به همین صورت امروزى، قرآن جمع آورى گردید. در ظرف این مدت، پیامبر اکرم(ص) متصدّى کارهاى دینى و دنیوى مردم بوده و چگونگى برخورد بزرگ با کوچک، پدر با فرزند، فرزند با پدر، زن با شوهر، شوهر با زن، همسایه با همسایه، حاکم با مردم، مردم با حاکم، مسلمانان با دیگران، داد و ستد با یکدیگر، کیفیّت اداره جامعه، سیاست، اقتصاد، روش بندگى، عبادت و ... را تشریع و براى مردم بیان کرد.

آن وجود مقدّس برنامه‏ هاى مکتب آسمانى خویش را بیش از دیگران رعایت می کرد، او منادى برادرى، درهم کوبنده امتیازات موهوم نژادى و طبقاتى بود و بهترین و بیشترین آزادیها را براى جهانیان به ارمغان آورد. او مظهر فتوّت، عفو و بخشندگى بود، اثرى از کینه و انتقام در وجودش نبود، او نمونه بارز بخشش، کرم و ایثار در عالم هستى است، به درجه‏اى که دیگران را بر خود مقدّم می داشت، لباسهاى درشت بافت و خشن را خود می پوشید و جامه‏ هاى نرم و لطیف را در اختیار دیگران می گذاشت، برخورد آن وجود مقدّس با همه یکسان بود، حتى در نشست هایش، نگاه نازنین خود را بین یاران تقسیم مینمود. پس از آنکه اسلام از نظر قوانین تکمیل گشت و با تعیین جانشین که همانا امیر مؤمنان على(ع) بود، ادامه راه روشن گردید، آیه مبارکه نازل شد که: امروز دین شما را کامل گردانیده و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ودین اسلام را یگانه آیین قرار دادم(8). زمانى بیش از این واقعه بزرگ نگذشت که آثار بیمارى در وجود مقدّس نبىّ اکرم(ص) نمودار شد و در بسر تب افتاد، اندک اندک بیمارى آن حضرت شدّت یافت و سرانجام روح پاک آخرین فرستاده خدا در روز دو شنبه بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجرى به ملکوت اعلى پیوست و طبق وصیّت آن حضرت، امیر مؤمنان(ع) جسد مطهّر پیامبراکرم(ص) را غسل داده، کفن کرد و بر او نماز گذارد، سپس یاران پیامبر دسته دسته بر پیکر پاک حضرتش نماز گذاردند و روز شنبه پیکر پاک آن حضرت، در همان حجره ‏اى که درگذشته بود(9) در مدینه به دست امیر مؤمنان(ع) به خاک سپرده شد(10).

پیامبر گرامى(ص) درتمام زندگى، مظهر کامل و نمونه بارزى بود براى امانت دارى، اخلاص، درستى، خوش خلقى، دانش، بردبارى، گذشت و عفو، بخشش، شجاعت و دلیرى، پرهیزکارى، فضیلت و رادمردى، عفّت و پاکدامنى، عدل و دادگسترى، فروتنى و تواضع، جهاد و انجام وظیفه و ... و از نظر ساختمان ظاهرى، آن حضرت از تناسب کامل اندام برخوردار و رخسار مبارکش در زیبایى و جذّابیت مانند ماه شب چهارده درخشان بود، خلاصه آنکه: آن حضرت داراى همه خصوصیات پیامبرى بوده است، او محور دانش، دادگسترى، فضیلت و مدار دین و دنیا بود که در گذشته همتایى نداشته و در آینده نیز مانندى نخواهد داشت.
4 امامت

امام در لغت به معنى کسى است که پیشاپیش پیروان خود در حرکت بوده و عملاً پیشواست و رهبرى آنان را در یک مرام دینى، یا سیاسى، یا مسیر اجتماعى و یا مسلک علمى به عهده داشته و دیگران از او پیروى می کنند. با توجه به معنى وسیع کلمه (امام) ازنظر شیعه امامت منصبى است الهى وانتصابى نه انتخابى. و همچنان که پیامبر(ص) را خداوند معرفى می کند این مقام نیز از جانب خدا به شایسته ‏ترین، داناترین و وارسته ‏ترین فرد داده می شود. در این بخش دو نکته مورد بحث قرار خواهد گرفت: 1 ـ نیاز به امام. 2 ـ انتصابى بودن او از طرف خداوند. امام چرا؟ دقّت و بررسى در لزوم فرستادن انبیا و نبوّت عامه ما را به واقعیت نیاز به وجود امام معصوم آگاه می سازد، زیرا روشن است که هرگونه تحرّک، چه مادى و چه معنوى نیاز به زمامدار و رهبرى دانا دارد، زیرا ممکن است براثر نداشتن زمامدار و رهبر که نقش مهم وعمده در گرو اوست، انحراف در مسیر پدید آید، نیروها هدر و هدف از دست رفته و به مقصد نرسند، اگرچه خداوند انسان را با نیروى فکر و خرد مجهّز کرده، پیامبر و کتاب آسمانى براى او فرستاده، اما انحراف پذیرى انسان، تأثّر او در شرایط خاص زمانى و مکانى و تأثیر فشار و جوّ حاکم بر محیط سبب می شود که در تعیین راه خود اشتباه کند و به جاى ترقّى و رسیدن به سر منزل سعادت و تکامل، مسیر قهقرایى و شقاوت را بپیماید، تنها امام معصوم است که جامعه را از خطر گمراهى و انحراف مصون می سازد، وجود امام معصوم مانند پیامبر مکمل هدف آفرینش است، کوتاه سخن آنکه: امام معصوم عبارت است از زعیم مسلمانان، رهبرى دینى، سیاسى و اجتماعى و الگوى انسان براى رسیدن به قله والاى انسانیت، که در پرتو وجود او تکامل مادى و معنوى انجام می پذیرد و سعادت دنیا و آخرت تضمین می گردد، زیرا او واسطه فیض الهى است.

تعیین امام به عهده کیست؟ نوع برداشت و درک مسلمانان، از امامت رمز اختلاف عقیده و تقسیم آنان به شیعه و سنى است، عقیده شیعه بر این است که چون امامت ادامه راه رسالت و نبوّت است پیامبر به فرمان خدا رهبر و جانشین بعد از خود را تعیین و معرّفى نموده و زمام امور دینى و اجتماعى مردم را به او سپرده است و امام علاوه بر اداره امور اجتماعى مسلمانان نگهبان اصالت احکام الهى از انحراف و بیانگر نقاط پیچیده مسایل اسلامى می باشد، بنا بر این شیعه امامت را اصلى از اصول اعتقادى می داند و همانطور که تحقیق و بحث از مسایل نبوّت را در متن زندگى خود قرار می دهد، در شناسایى امام و بحث از امامت نیز تقلید را روا نمی دارد، بلکه بر هر فرد واجب دانسته که آن را با دلیل منطقى درک کند.

آرى! نبوّت و امامت با یکدیگر توأم و غیر قابل انفکاکند و این دو در بخشهاى مهمى از برنامه‏ هاى دینى با یکدیگر مشارکت دارند. با این تفاوت که پیامبر پایه گذار دین، مشرّع قوانین آسمانى و طرف ارتباط مستقیم با وحى است و امام معصوم روشنگر، مبیّن و مفسّر آن بخشهایى از آیین پیامبر است که در اثر نامساعد بودن محیط و شرایط زمان کاملاً بیان نشده است، امام معصوم علاوه بر رهبرى حکومت اسلامى، اجراى قوانین و حفظ اصالت مکتب از کجیها، انحرافات و افکار آلوده التقاطى مغرضین و حافظ منافع باطنى و تکامل معنوى افراد جامعه است. این خصوصیات اقتضا می کند که جانشین پیامبر که مقام پر مسئولیت و خطیر رهبرى جامعه در اختیار اوست، مانند شخص پیامبر داراى صفات عالى، خصوصیات برجسته و ویژگیهاى استثنایى همچون مقام عصمت و مصونیت از خطا و گناه، برخوردارى از علم و دانش سرشار در امور دین و دنیا و وارستگى از آلودگیها باشد، تا مقام رهبرى وى تحکیم گردد. و با توجه به شرایط سنگین و مهمى که براى امام معصوم ذکر شد، آیامی توان مسأله جانشینى پیامبر و زعامت امت را که حسّاس‏ترین و حیاتی ‏ترین فراز عالم اسلامى است نادیده گرفت؟ هرگز، بنا بر این تعیین امام معصوم مربوط به خداوند است و او این مقام را به هرکسى واگذار نمی کند. از سوى دیگر، پیامبر اکرم(ص) که زحمات فراوانى تحمّل نموده و مشقّات زیادى کشیده تا توانست آیین و مکتب خود را بنیان گذارد، آیا حکمت و اصول عقلى اقتضا می کند که امت خود را بدون تعیین جانشین رها کند؟ آیا عقل و خردمی پذیرد که پیامبر در این مسأله حیاتى، جانب سکوت و بی تفاوتى را بگیرد؟! آیا باورکردنى است پیامبرى که اگر چند روزى براى غزوه‏اى از شهر مدینه خارج می شد جانشین تعیین میکرد، براى امّت اسلامى و محدوده وسیع و گسترده کشور اسلامى پس از خود جانشین تعیین ننماید و مردم را در تحیّر و نابسامانى فکرى و عملى رها کند؟!

آیا معقول است اسلام که آیینى است جهانى و مخصوص به زمان و مکان معیّنى نیست، پیامبرش براى تداوم راه آن، هیچ گونه اقدامى ننموده و مسأله اساسى رهبرى را به دست فراموشى بسپارد؟! با کمى اندیشه روشن است که از نظر عقل، تعیین امام و جانشین لازم است و با مراجعه به تاریخ و کتب حدیث مطلب کاملاً واضح می شود، زیرا پیامبر به صراحت بیان می کند که: هرکس بمیرد و امام معصوم زمان خویش را نشناسد در جاهلیّت مرده است، در این حدیث شدّت مسئولیت و ضرورت شناخت رهبر معصوم به حدى است که انسان را در مرز کفر و جاهلیّت قرار داده است، با این وصف چگونه پیامبر(ص) راضى خواهد شد که امّت اسلامى به عصر جاهلیت عقب گرد نماید؟! آرى پیامبر اسلام(ص) در اولین مراسم دعوت علنى خود، در سال سوّم بعثت، هنگامى که به فرمان خدا نزدیکانش را به منزل عموى خود ابوطالب فرا خواند، فرمود:... خدا به من دستور داده است که من شما را به سوى آیین او دعوت نمایم، کدام یک از شما با من همکارى می نماید تا برادر و وصى و جانشین من باشد؟ هیچ کس پاسخ نداد جز حضرت على(ع)، و پیامبر(ص) نیز او را به عنوان خلیفه و امام بعد از خود تعیین فرمود. و در سال دهم هجرت پس از شرکت در آخرین مراسم حج هنگام بازگشت به شهر مدینه در سرزمینى به نام (غدیر خم) که از نظر جغرافیایى مرز جدایى راههاى مدینه، یمن، عراق و حبشه بود و در آنجا مردم از یکدیگر جدا و هریک از راهى به سوى وطن خویش می رفتند فرشته وحى فرود آمد و پیامبر را با آیه زیر مورد خطاب قرار داد:

... هان‏ اى پیامبر آنچه از سوى خدا بر تو فرستاده شده، به مردم ابلاغ کن وگرنه رسالت خود را تبلیغ نکرده اى، خداوند تو را از شر مردم نگهدارى می کند(11). پیامبر(ص) دستور توقّف داد، کسانى که جلو روانه شده بودند برگشته و آنها که از دنبال می آمدند به پیامبر پیوستند، پس از اداى نماز ظهر بر بلندى که از جهاز شتر ساخته بودند قرار گرفت، خطبه غدیر را با صداى بلند و رسا خواند:... هان‏اى مردم نزدیک است دعوت حق را پاسخ بگویم... من در میان شما دو امانت گرانقدر و عزیز می گذارم، یکى کتاب خدا و دیگرى خاندانم اهل بیت من است، خداى به من خبر داده که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد... سپس دست على(ع) را گرفت، بلند کرد و او را به مردم به عنوان جانشین و امام بعد از خود معرّفى نمود و سه بار فرمود: هرکس را من مولایم على مولاى اوست... و فرمود: خداوند آن که على را دوست دارد دوست بدار، آن که على را دشمن دارد دشمن بدار، خدایا یاران على را یارى و دشمنان او را خوار و ذلیل کن، او را محور حق قرار بده، سپس فرمود: الآن فرشته وحى نازل گشت و این آیه را آورد: امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را یگانه آیین قرار دادم(12).

این واقعه تاریخى در جلد اول کتاب شریف (الغدیر) به تفصیل با ذکر مصادر شیعه و سنّى درج شده است. بنا بر این پیامبر(ص) در اولین مراسم علنى دعوت و تبلیغ اسلام جانشین خود را به حاضران در آن مجلس معرفى کرد و در آخرین مراسم علنى و حضور دسته‏ جمعى مسلمانان در غدیر خم نیز همان تعیین و انتصاب را بازگو نمود و با مهر تکمیل دین از جانب خداوند آن را مزیّن و آشکار ساخت، در بین این دو واقعه نیز مکرّر، در موارد مختلف و مناسبتهاى متعدّد، امامت و جانشینى امیرالمؤمنین(ع) را گوشزد کرد، به گونه‏ اى که جاى هیچگونه شبهه و تردیدى باقى نگذارد. همچنین احادیث بسیار و متواترى از طریق اهل سنت از پیامبر(ص) در باره امامان معصوم که هریک از آنها از جانب خداوند به مقام امامت منصوب شده‏ اند رسیده است، گاهى از آنها به عنوان عترت و اهل بیتم یاد کرده، گاهى تعداد و شماره آنان را صریحاً بیان کرده و فرموده است: امامان بعد از من دوازده نفرند به تعداد نقباى بنى اسرائیل و حواریّون و اطرافیان خاص عیسى(ع). یا فرموده است: امامان بعد از من دوازده نفرند اوّلشان تو هستى یا على و آخرشان قائم است که خدا توسط او شرق و غرب عالم را مىگشاید. از سلمان فارسى نقل شده که بر پیامبر(ص) وارد شدم، حسین بن على(ع) بر روى پاهاى مبارکش نشسته بود، پیامبر دیدگان و دهانش را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و آقایى و فرزند بزرگوار و آقا، تو امام، فرزند امام، برادر امام و پدر امامان هستى، تو حجّت خدا، فرزند حجّت خدا و پدر نُه حجت خدایى که از نسلت پدید می آیند و نهمینشان قائمشان می باشد.

امامان معصوم (علیهم السلام) به ترتیب عبارتند از: 1 ـ حضرت امیر مؤمنان على(ع). 2 ـ امام حسن مجتبى(ع). 3 ـ امام حسین(ع). 4 ـ امام زین العابدین(ع). 5 ـ امام محمد باقر(ع). 6 ـ امام جعفر صادق(ع). 7 ـ امام موسى کاظم(ع). 8 ـ امام رضا(ع). 9 ـ امام جواد(ع). 10 ـ امام هادى(ع). 11 ـ امام حسن عسکرى(ع). 12 ـ امام زمان حضرت مهدى(ع). نکته شایان توجه این است که کلمه (شیعه) این عنوان افتخارآمیز پیروان اهل بیت (ع) از لبان مبارک پیامبر(ص) نقل شده و جابر بن عبدالله می گوید: خدمت پیامبر نشسته بودیم، على(ع) از دور نمایان شد، پیامبر فرمودند: برادرم آمد، سپس به خانه کعبه توجّه نمود، دست مبارکش را بر آن گذاشت و فرمود: سوگند به آن که جان محمد در دست اوست، على و شیعیانش در قیامت رستگارند. و این عنوان و لقب با عظمت در زمان رسول خدا بر سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار که یاران وفادار امیر مؤمنان(ع) بودند گفته مىشد.
5 معاد (بازگشت جاودانه انسانها)

اعتقاد به این حقیقت که آدمى با مرگ فانى نمی شود، بلکه به سراى دیگرى منتقل گشته و در آنجا به سزاى کردار خوب یا بد خویش می رسد، اعتقادى است که تمام ادیان آسمانى آن را بیان کرده ‏اند و میتوان گفت که دعوت مذاهب، براى اعتقاد به مبدأ هم دوش اعتقاد به معاد بوده و پیامبران خدا با اصرار تمام این نکته را تذکر داده ‏اند که عالم شگفت انگیز خلقت، بیهوده نبوده و پس از انتقال از این جهان پرونده تمام کارهایى که در این جهان انجام گشته بررسى و به نیکان پاداش و به آلودگان کیفر داده خواهد شد، قرآن می فرماید: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوى ما باز نمی گردید(13)؟ اثبات معاد تنها از طریق تعبّد و پیروى کورکورانه نیست، بلکه از دید عقل بر اساس پذیرش حکمت و عدالت خداوندى امرى روشن و قطعى است که در کتب اعتقادى مفصّلاً بیان شده است. از طرفى یادآورى این نکته بجاست که ما مسأله معاد را پس از پذیرش خداوند حکیم، دانا، عادل و توانا بررسی می کنیم.

عالم برزخ: قرآن می فرماید: و از پى آنان تا روزى که برانگیخته شوند برزخ است(14). برزخ عالم پس ازمرگ و عالم قبر است، در آنجا از هر انسانى بازجویى مختصرى نسبت به کردار دنیا و اعتقادش خواهد شد و پس از پرسش و سؤال، متناسب با رفتار نیک و یا بد او در دنیا، برخوردى موقّت با او خواهد شد. پیامبر(ص) در این باره فرموده است: قبر یا بوستانى است از باغهاى بهشت و یا گودالى است از گودالهاى جهنّم. اما زندگان احساس نمی کنند مانند کسى که خوابیده و خواب شیرین می بیند و در کمال خوشى است و یا خوابهاى دلهره انگیز می بیند و بی نهایت در فشار، اضطراب و ناراحتى است، امّا اطرافیان وى هیچ گونه درک و احساسى از افسردگى و یا خوشى او نمی کنند، همین مثال کاملاً روشن می کند که چگونه زندگان، جسم خشک و بی حرکت مرده‏اى را می بینند، امّا خوشى یا ناراحتى و عذاب او را حس نمی کنند. قیامت: پس از بهم خوردن زمین و آسمان و دگرگونى کرات آسمانى، تمام انسانها از قبر بیرون آمده و زنده خواهند شد، همه مردم برانگیخته و احضار خواهند گردید، در دشت پهناورى دادگاه عظیم الهى تشکیل می شود، معیارهاى عدالت و قضات آن دادگاه‏ها که پیامبران و نیکانند حاضر خواهند شد، پرونده ‏هاى از پیش تشکیل شده به مردم داده می شود، نامه اعمال به دست افراد خواهد رسید، گواهان در آنجا شهادتهاى خود را خواهند داد و سرانجام گروهى که در دنیا کار نیک کرده ‏اند رستگار و آنهایى که در دنیا مرتکب زشتی ‏ها شده‏ اند گرفتار خواهند شد... روشن است که چه باید کرد، باید خود را آماده نمود و به مقدار توان کار نیک انجام داد تا دچار زیان کارى و شقاوت نگردید. شقاوت ابدى که راه نجات و گریزى ندارد و کیفر و عذابى است دایمى... (فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره)(15). یعنى: هرکس به اندازه ذرّه ‏اى خیر انجام دهد پاداش آن را می بیند و هرکس ذرّه‏اى بدى کند کیفر آن را خواهد دید.
پی نوشتها

1 ـ سوره ذاریات: 56.

2 ـ سوره ملک: 2.

3 ـ سوره انعام: 165.

4ـ سوره آل عمران: 85.

5 ـ سوره علق: 1 ـ 5.

6ـ سوره شعرا: 214.

7ـ سوره حجر: 95.

8 ـ سوره مائده:3.

9 ـ که همان حجره حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بود.

10 ـ براى آشنایى بیشتر با زندگانى پیامبر اسلام(ص) به کتاب (ولأول مرة فی تاریخ العالم ج 1 ـ 2) از همین مؤلف محترم مراجعه شود، (ناشر).

11 ـ سوره مائده: 67.

12 ـ سوره مائده: 3.

13 ـ سوره مؤمنون: 115.

14 ـ سوره مؤمنون: 10.

15ـ سوره زلزله: 7 – 8.

۹۳/۰۲/۱۸
کـــمیل

نظرات  (۱)

رحمت بر شما
لوگوی شما همراه با توضیحات
با موفقیت در بیرق عشق درج شد
لطف کرده و لوگوی ما را هم درج نمایید
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی