غیبت
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۴۱ ب.ظ
برای درمان ابتدا باید «تشخیص درستی» داشت تا نسخه و داروی درست را انتخاب کرد و برای بهبود تلاش کرد. در پزشکی، علائم تشخیصی برای بیماریها معرفی میشود. برخی از این علائم، اختصاصی هستند یعنی به محض مشاهده آن علامت، مشخص میشود که مراجعه کننده، فلان بیماری خاص را دارد. برخی علائم تشخیصی هم مشترکند. مثلا تب یا سردرد یا سرگیجه یا ضعف مفرط در بسیاری از بیماریها به سراغ بیمار میآیند.
غیبت کردن هم یک رفتار است که علامت تشخیصی مشترکی برای تعداد زیادی از بیماریهای نفسانی به شمار میرود. وقتی کسی غیبت میکند، باید از خود بپرسد: من چه انگیزهای از این کار داشتم؟ چه لذتی بردم؟ چرا من از غیبت لذت بردم؟
مشکل این است که بیماریهای نفسانی یا همه با هم از میان میروند یا همه با هم هستند ولی شدتشان فرق میکند. یکی از مردان خدا میگفت: شیخ بهایی در یکی از کتابهایش دعایی را نقل کرده و خواصی برای آن برشمرده و در پایان نوشته است که اگر این دعا را خواندید و نتیجه نگرفتید، من را لعنت کنید. مقصود شیخ این نبوده که اگر نتیجه از آن دعا نگرفتیم، او را لعنت کنیم بلکه مقصودش این بوده که «من» را یعنی «منیت» خود را لعنت کنید که برکت دعا را از شما سلب کرده و حجابی شده است میان شما و فیض آسمانی. چرا این مثال را زدم؟ زیرا تا وقتی «من» در میان است، خودخواهی و خودپسندی و خودبزرگبینی و خودشیفتگی و سایر آفات «خود» با ما هست و این خود باید به خدا بدل شود تا قلب مریض ما به قلب سلیم تبدیل شود.
بنابراین گاهی اوقات، یک رفتار بد، یک کار زشت و یک خیال نابجا در آن واحد با سلسله در هم تنیدهای از بیماریهای نفسانی در ارتباط است. حال میخواهم به یکی از بیماریهای قلب که میوه غیبت به بار میآورد، اشاره کنم. آن بیماری، همانا عیبجویی و پیش از آن عیببینی است. من اکنون کاری ندارم به چشمان آسمانی عرفا که میگویند:« ما جز زیبایی هیچ ندیدیم» و صرفا میخواهم از چشمانداز روزمره آدمیان خاکزاد به مساله نگاه کنم. آیا تاکنون پروانهای را در حوالی جاهای بدبو و کثیف دیدهاید؟ اصلا آیا در مخیله شما میگنجد و چنین تصویری را میتوانید نزد خودتان مجسم کنید؟ پروانهای در اطراف توده زباله! توگویی پروانه اصلا کاری به کار کثافت و آلودگی ندارد. انگار برای پروانه چنین چیزی در جهان وجود ندارد. تمام حرف من این است که کسی که عیب میجوید، عیب را میبیند و کسی عیب را میبیند که خودش معیوب است والا کاری به کار عیبها ندارد. من و شما هرگز برهنه و عریان نمیشویم. بعضیها آنقدر آزرمگین هستند که در خلوت خودشان هم برهنه نمیشوند. آیا شده است که تا حالا لحظهای (مگر در موقعیت شوخی و خنده) فکر کنید که چرا این گربهها برهنه هستند و چطور خجالت نمیکشند؟ نه؛ امکان ندارد زیرا او گربه است و ما آدمیزاد. اصلا افق وجودی این دو با هم فرق دارد. سخن در این است که همه چیز را میبینیم ولی از میان این همه چیز، کدام چیزها به چشممان میآید؟ از روی همین تست میتوانیم خودمان را بشناسیم. هرچه خودت خوبتر باشی، بدیها اگرچه میبینی، به چشمت نمیآیند و دلت را مشغول نمیکنند تا آخرش مجبور شوی برای راحت کردن خودت، آن بدیها را بازگو کنی. سخن تو اندیشه توست و اندیشه تو خود توست. بیین در چه ارتفاعی در حال پریدنی؟
۹۲/۱۲/۱۳
مطلب در سایت "حرف لر"و سایت "حرف تو "منتشر گردید
یا علی مدد