احادیث
از سال چهلم بعد از شهادت امیر المومنان علی علیه السلام وبه قدرت رسیدن معاویه تاسال یکصد وسی و دو هجری که دولت بنی امیه منقرض شد دین اسلام عملاًبه دست بنی امیه بود.دربسیاری از تفاسیر وشجره اهل سنت آمده است که مقصود از
(شجره، ماعونه)درقرآن بنی امیه اند.درآیه ی دیگر از بنی امیه به «شجره ی خبثیه»کرده است بنی امیه در طول حکومتشان پیروان خاندان نبوت رادرشدت وسختی وخفقان قرار داده بود .ناسزایی به امیرمؤمنان علیه السلام در سرلوحه ی برنامه ی بنی امیه بود .فاجعه ی خونین کربلا وشهادت اما حسین علیه السلام سرور وسالار شهیدان اوج جنایات این طایفه محسوب میشود.
درقبل و بعد این جنایات کثیفشان معفی از شیعیان بزرگ وعلویین رابه جرم دوستی با اهل البیت علیه السلام می کشتند یا وارد سیاهچال های مخوف با بدترین شرایط زندانی می کردند ولیدبن عبدالملک، پس از رسیدن به حکومت ،در اولین سخنرانی های خود می گوید «هرکس ما گرد نکشی اورا می کشیم وهرکس سکوت کند در سکوت اورا خواهد کشت»،خلفای ایوبی یک سلسله بدعت ها وانحراف های رادر حکومت وکشور داریبوجود آورده بودند که مجموع آن ها دست به دست هم می دادند وخشم ونفرت را برانگیخت وموجب قیام مسلمانان وموجب اعتراض آنان گردید.
1- نظام حکومت از زمان معاویه به بعد مورثی شده بود .یکی از مؤثر ترین ومهمترین عوامل ضعف ویقوط بنی امیه بود.بنی امیه حکومت رافقط مال خود می دانستند وکسی که انتخاب به سلسله ی امومی داشت باید حاکم میشد که این خد باقرآن وسنت پیامبر مخالف است.
2- درحکومت های اسلامی درآمد دولت باید خارج کارهای عمومی شود وغنیمت های جنگی برای مجاهدان بود که در این دولت خرج خوش گذرانی حاکمان میشد.
3- درآن زمان حاکمان هر که را میخواستند شکنجه، دستگیر یا می کشتند یا در فقه اسلامی برای مجازات متخلفان احکامی دارد که مجرم طبق آن احکام کیفری بیند . در زمان بنی امیه کیفر مجازات هیچ گونه ربطی نداشت ومجازات را حاکم تعیین می کرد.
4- در آن زمان ائمه ی اطهار که عالم به همه ی احکام اسلامی بودند مرجع فقهی شناخته نمی شدند.خلفای اموی نیز مانعی نمی دیدند که حکمی صادر کنند وحتی آن حکم در خلاف گفته ی پیغمبر یا قرآن باشد.
ویا اگر فقیهی هم حکم شرعی می داد که به زبان حاکم یا آن چیزی که حاکم گفته بود رانقص می کرد از تعرض مصون نمی ماند .بدین جهت امر به معروف ونهی از منکر که در فرع اسلامی است تعطیل می گردید.
5- آنان پا از حد خود فراتر می گذاشته وبه مقدسات نیز توهین می کردند ،مثل ویران کردن کعبه ومسجدالحرام میا بی حرمتی به تربت ومسجد پیغمبر .
6- برای اولین بار در تاریخ اسلام فرزندان پیغمبر رادسته جمعی کشتند ویا زنان .دختران آن ها به اسارت برده بودند ویا مردم مدینه رامی کشتند.
7- مدح حاکم که در زمان جاهلیت رسیدم بود دوباره متداول گشت وعالمانی پرکاری آمدند که دنیا طلب ودین فروش بودند ایشان برای جلب رضایت وخشنودی حاکمان آیه واحادیث پیغمبر رب به ظاهر برکردار وگفتار حاکمان صحه می گذلشتند.
8- حاکمان در تجملات زندگی روز به روز بهتر وبیش تر وکاخ های باشکوه تر بنا کردند واز زنان که آوازه خوان بودند در کاخ ها آورده وشروع به شراب خوردن وآواز خوانی زنان وخوراک می کردند .
9- دراسلام همه ی اقوام بایک دیگر مساوی اند .ولی درآن زمان همانند رسم جاهلیت قوم عرب برقومیت خود تعصب داشت وحاکمان عرب رااز بقیه ی قدم ها بالاتری داشتند ونظام حکومتی آنان طوری بود که از مسلمانا غیر عرب مانند بردگان می دانستند واز تمام حقوق و اجتماع محروم می کردند.
زید فرزند حضرت علی بن الحسین علیه السلام امام چهارم شیعیان است.ایشان برادرامام محمدباقرعلیه السلام واز بزرگان ورجال با فضیلت ودلبر وشجاع بوده که در زمان حکومت بنی امیه زندگی می کرد.ایشان ازنظر علم ودانش،دانشمندی فقیه بوده چنان که به عالم آل محمدوفقیه اهل البیت شهرت داشت.زید ازمشاهده ی صحنه های ظلم وستم حکومت امری فوق العاده ناراحت بود وعقیده داشت که باید باقیام جلوی حکومت فاسدامری ایستاد وآنرا واژگون ساخت.
هشام که از روحیه ی زید آگاه بود درصدد بود که اورا باریختن نقشه ای ازمیان بردارد.نقشه ی خائنانه ی اوازاین قرار بود که زید را ازمدینه به دمشق احضار کند.زید به دمشق آمد وبرای گفتگو باهشام به قصر خلافت رفت .هشام ابتدا اورا با سردی پذیرفت وبرای این که به خیال خود موقعیت اورا در افکار عمومی پایین آورد وی را تحقیر نمود وجتی نشستن نداد . اوبه هشام گفت
یوسف بن عمر ثقفی (استاندار عراق)به من خبر داده است که «خالد بن عبدا...قمری»شیصدهزار درهم پول به تو داده است وتو باید پول را تحویل بدهی .
حال آنکه اوبه زید هیچ پولی نداده است وزیدهم در جواب گفت گفت که به من هیچ پولی نداده است ولی هشام قبول نکرد وفرمان دادکه باید پیش یوسف بن عمر در عراق بروی تااو تورا باخالد روبرو کند.زید گفت مرا نزد فردپستی ازقبیله ی ثقیف نفرست که به من اهانت کند ولی چون هشام قصت خراب کردن وازبین بردن زید راداشت قبول نکرد وگفت چاره ای نیست وباید به آنجا بروی.
هشام بعد از گفت وگوسربازی را به عراق فرستاد ونامه ای به یوسف بن عمر نوشت که زید اجازه ندارد حتی یک ساعت در کوفه بماند چون او بسیار زیرک و شیرین زبان است ومردم کوفه اورا میشناسند ودستور داد که زید را با خالد روبرو کند.وقتی که باهم روبه رو شدند خالد گفت به خدا سوگند هیچ چیز نزد من ندارد وقصت آوردن شما جز آزار واذیت او چیز دیگری نبوده است.بعد ازاین یوسف به رید گفت اجازه ندارم تورا در کوفه نگه دارموهمین امروز تو باید بروی.زید مهلت خواست ولی اونداد .
زیدباعده لی از سربازان از کوفه خارج شد وقتی مقداری از کوفه فاصله گرفت ماًموران برگشته و او را تنها گذاشته اند.
اهل کوفه که مراقب اوضاع بودند واز همه چیز آگاه بودند تازید در راه مدینه بود عده ای خود را به اورساندندواظهار پشیمانی کردند.آن ها می گفتند که زید در کوفه بماند و از مردم بیعت بگیرد. آن ها از زیادی تعدادشان خبر دادند و از کمی بنی امیه در کوفه می گفتند.
پس از اصرار زیاد توسط آنان زید قبول کرد و به کوفه بر گشت. مردم گروه گروه با او بیعت کردند به طوری که فقط 25 هزار نفر آماده ی جنگ بودند.
یوسف بن عمرو این تجمع ضد اموی را به هشام مرتباً گزارش می داد. هشام به یوسف دستور حمله داد که بین دو طرف درگیری سختی درگرفت.
در این جنگ زید به وسیله ی تیری که به پیشانی او اصابت کرد و مجروح شد و چون عده ای از سپاهیانش مجروح شدند و عده ای هم متفرق شدند و عده ای هم کشته، دستور عقب نشینی صادر شد. جراحت زید بسیار شدید بود و بخاطر همین به شهادت رسید.
در اینجا سوالی پیش می آید که آیا امام صادق علیه السلام با این قیام موافق بودند؟
به طور مستقیم امام صادق علیه السلام این قیام را تایید نکردن ولی طبق دلایل و شواهدی که در دست داریم نشان می دهد که امام صادق علیه السلام با قیام او موافق و اجازه داده است.
1_امام رضا علیه السلام در پاسخ مامون فرمودند: پدرم موسی بن موسی، نقل کرد از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت: زید برای قیامش با من مشورت کرد من به او گفتم عموجان اگر دوست داری که همان شخص به دارآویخته در کوفه باشی، راه تو همین است و موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.
2_امام صادق علیه السلام فرمدند به خدا سوگند عمویم زید، روش علی و یارانش را در پیش گرفت.
ازتبار(عباس بن عبدالمطلب) عموی پیامبر(ص) بودند؛ در آغاز کار با مطرح کردن خونخواهی شهدای کربلا و خشنودی آل محمد (ص) و مبارزه با ستم امویان ،مردم را دور خود جمع کرده بودند در واقع از آنجا که مظلومیت خاندان پیامبر(ص) در زمان حکومت امویان دل های مسلمانان را جریح دار ساخته بود و از طرف دیگر امویان به نام خلافت اسلامی از هیچ ظلم وستمی فرو گذار نمی کردند بنی عباس با استفاده از تفقره شدید مردم از بنی امیه و به عنوان طراف داری از خاندان پیامبر نتوانسته اند در ابتدای امر پشتیبانی مردم را جلب کنند ،ولی نه تنها وعده های آنان در مورد رفع مظلومیت از خاندان پیامبر و اجرای عدالت عملی نشد،بلکه طول نکشید بر نامه های ضد اسلامی بنی امیه ،این بار با شدت و وسعت بیشتر اجرار گردید،به طوری که مردم،بازگشت حکومت اموی را آرزو نمودند.
بنی عباس با استفاده از مردم و به ویژه ایرانیان حکومت رو از امویان گرفتند و به عنوان کسی که شایسته آن است با بنی امیه مبارزه کردند و سرانجام به کمک ابومسلم خراسانی و ایرانیانی که گرد او جمع شده بودن بنی امیه را از میان برداشتند. ابو مسلم که فردی بسیار خون ریز بود در ابتدای قیام به امام صادق (ع) پیشنهادهای زیادی داد مثلا در طی نامه ای به امام نوشته بود من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت میکنم و اگر مایل هستید کسی برای خلافت از شما بهتر نیست که امام در جواب به او فرمودند: ما انت من راجالی و لاالزمان زمانی.
و یا امام پیک های نامه هایی که از طرف او می آمد را جواب نمی دادند.زیرا امام صادق (ع) می دانستند رهبر قیام و عباسیان هدفی رسیدن به قدرت ندارند و این شعار ها صرفا برای جلب توجه و جمع کردن توطئه های شیفته اهل بیت است.
از انجا که حکومت بنی عباس هنوز پایه های حکومتشان محکم نشده بود در دوران خلافتشان که در زمان سفاح بود فشار کمتری بر مردم وارد می شد و ازهمه مهمتر خانواده ی پیامبر (ص) زیاد در تنگنا نبودند.امام صادق (ع) در آن زمان شروع به کار های مهمی کردند از جمله کار های ایشان تاسیس دانشگاه جعفری و تربیت کردن شاگردانی در این دانشگاه بود که در زمان امام سجاد و امام باقر علیه السلام با تلاش های طاقت فرسا و در آن شرایط سخت تاسیس این حوزه علمیه را برای امام صادق (ع) فراهم کرده بودند. امام صادق(ع) مدینه (دارالهجره)را مرکز فعالیت های علمی و فرهنگی کرده بود مسجد اعظم پیامبر(ص) و نیز بیت امامت به عنوان پایگاه های اصلی تدریس و تعلیم و تربیت دانشگاه به شمار میرفت.
در این دانشگاه علومی همچون حدیث، تفسیر، علم کلان و امسال این ها تدریس می شد.در این دانشگاه شاگردان زیادی توسط امام صادق علیه السلام تربیت کرده وبه نقاط مختلف همچون کوفه ، بصره ، واسط ، حجاز و امثال این ها و نیز از قبائل گوناگون مانند بنی اسد ،مخارق ، طی، سلیم ، غطفان، ازد ، خزاعم ،خثعم ، مخزوم، بنی ضبه، قریش و به ویژه بنی حارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت پیوستند. و همین بس حسن ابن علی ابن زیاد و شاء از شاگردان امام رضا (ع) و از بزرگان بودند که در زمان امام صادق هم زندگی می کردند ایشان میگفتند در مسجد کوفه نهصد استاد حدیث مشاهد کردم که همگی از جعفر بن محمد حدیث نقل میکردند .
شهادت جانسوز یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت "پدر بزرگوار امام زمان (عج)" غریب سُرمن رأی امام حسن عسکری علیه السلام بر تمامی محبین آل الله تسلیت باد
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند :
ما پناهگاهی هستیم برای کسی که به ما پناه آورد...
آپیم ومنتظر حضور شما...