مباهله یعنی چه؟
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۱۸ ب.ظ
مباهله یعنی چه؟

معنای لغوی این کلمه مباهله:
مباهله از ریشه "بهل" و بر وزن "مُفاعِلَة" است. این کلمه از نظر لغت سه معنا دارد:
1- رها نمودن و به خود وا گذاشتن؛
2- دعایى که همراه با تضرع و اصرار باشد؛
3- کم بودن آب.
اما معناى اصطلاحى آن:زمانى
که دو یا چند نفر بر سر مسئلهاى اختلاف نظر داشته باشند و هیچ کدام حاضر
نباشند نظریه طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع مىشوند و به درگاه
خداوند تضرع مىکنند و از خداوند مىخواهند که آن کس را که بر باطل است
رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد
با توجه به معناى
اصطلاحى مباهله، ماده اصلى مباهله هم مى تواند «بهل» به معناى "رها نمودن و
به خود واگذاشتن باشد" و هم «بهل» به معناى "دعاى همراه با اصرار و تضرع"؛
زیرا در مباهله هر یک از طرفین براى طرف مقابل خویش درخواست لعن مى کند و
لعنت خدا چیزى غیر از به خود وا گذاشتن و محرومیت از رحمت خدا نیست.
از
این جهت، مباهله با معناى اول سازگار است و از آن جهت که مباهله دعایى
معمولى نیست، بلکه همراه باتضرع و اصرار است، با معنى دوم هماهنگ است.
تهیه و تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
-------------------------------------------------------------------------
کوتاه و گویا از روز جهانی اهل بیت
مباهله، روز اثبات نبوت پیامبر گرامی اسلام است.
مباهله، روز عزت اسلام است.
مباهله، مهر تأییدی است بر ولایت علی علیهالسلام.
مباهله، برافرازنده پرچم ولایت علی علیهالسلام بر مدار هستی است.
مباهله، نمایشگر جایگاه والای اهل بیت علیهالسلام است.
مباهله،
داستان فضیلت اهل بیت رسول است؛ آنجا که خدا فرمان داد تنها زنان و
فرزندان و جانهایتان را به میدان بیاورید؛ با رسول خداصلیاللهعلیهوآله
تنها فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهالسلام ماندند و علی
علیهالسلام!
مباهله، مایه مباهات مسلمین است. داستان عظمت دینی است که در قلبهای مسلمانان به بار خواهد نشست.
مباهله، شکوهِ اسلام است که خدا آن را کاملترین دین برای بشر، پسندیده است.
روز مباهله، روز عزت و افتخار شیعه مبارک باد!
روز مباهله، روز جهانی اهل بیت مبارک!
روز مباهله، روزی که اسلام ناب با تمام حقیقتش، روبهروی هرگونه کفر و شرک ایستاد و یقین قلبهای آل کسا، میداندار عرصه مباهله گشت،
گرامی
باد!مبارک باد روز عظیم مباهله؛ روزی که به یُمن ایمان نابِ رسول خدا و
اهل بیتش علیهالسلام مسلمین مفتخر شدند و شرک به زانو درآمد!
تاریخ
هنوز شکوه روز مباهله را بر صفحه دلش تازه میبیند؛ زیرا امروز هم اسلام،
ایستاده است برای محکِ حقیقت، برای آنکه چهره درخشان و منطق بیمانندش،
حریفان پرخدعه و جاهلان لجوج را از عرصه خارج کند و نسیم جانبخش ایمان را
در هوایِ دمکرده فرقههای منحرف، بپراکند.
-------------------------------------------------
همراه با چهار دلیل محکم
فَمَنْ
حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَاجَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا
نَدْعُ أبْنَاءَنـَا وَأبْنَآءَکُمْ وَنِسَاءَنـَا وَنِسَاءَکُمْ
وَأنفُسَنَا وَأنفُسَکُمْ ثُمَّ نـَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ
عَلَی الْکَذبِینَ
پس هرکه در این[باره] پس
از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه کند، بگو: بیایید پسرانمان و
پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود
را فراخوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
نور تو را نمیدیدند و حقیقت را درک نمیکردند که تو را به مبارزه میطلبیدند.
باورشان نبود که زمین ارزش خود را مدیون شما است و عرشیان، خاک پایتان را سرمه چشم میکنند.
نمیدانستند که دیره در مقابل گلدستههای عرش نمیتوانند قد علم کنند و بر خود ببالند!
نمیپنداشتند که غرور پوشالی آنها در مباهله توان مقابله شانههای عزت و سرافرازی آل عب را ندارد و فرو خواهد ریخت!
یقین نداشتند که آفرینش با شما حرکت میکند و هستی به دنبالتان میآید تا به گامهایتان برسد.
نمیدانستند که صدای دل نشین قدوم شما، عطر خوش کاینات را در گسترهی افلاک میافشاند...
نمیدانستند...
و تو میآیی ساده و بی پیرایه با جانت، نفست و با تمام زندگیات.
میآیی تا حقانیت خویش را اثبات کنی و حقانیت دینت را!
میآیی با نگاهی که هیچ کهکشان نمیتواند در برابر آن تاب بیاورد و تسلیم آن میشود.
و آنان که با تو بودند؛ چهار دلیل محکم برای فرو نشستن توفان جهل و سیاهی: ...
پس
هرکه در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجّه کند،
بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و
شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر
دروغگویان قرار دهیم.
إنّمَا یُرِیدُاللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیر؛ خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
تو
باید میآمدی با چشمان معصوم حسین علیهالسلام و نگاه پر معنای فاطمه
علیهاالسلام، با آرامش علی علیهالسلام و سکوت صبور حسن علیهالسلام تا عطر
یقینتان در همه جا بپیچد و پرده های تردید از دیدگان بیخبر نجرانیان کنار
رود.
آنان باید ایمان راسخ در چشمانتان را میدیدند تا بدانند هیچ
هیمنهای پاسخ این همه جلال را نخواهد داد و هیچ کوهی، هرچه عظیم، هیبت
گامهای مهربان، اما محکم شما پنج گنج را تاب نخواهد آورد!
باید
میآمدی استوار با آرامشی آسمانی، سرشار از عطر رضوان تا عاقب دریابد که
یارای مواجهه با معجزات علوی علی علیهالسلام را ندارد و ابوحارثه ناتوان
از مباهله و مقابله با تو که سرور کایناتی و اشرف مخلوقات.
باید
میآمدی با استدلالی زلال؛ همچو آب و برهانی عطوف همچو نسیم تا نجرانیان
دریابند نفرین شما باران بی وقفهای است که دنیا را همچو توفان نوح، غرق
خواهد کرد، تا زبان ادّعایشان بسته شود و دستهای عهد بستهشان، شکسته.
دریابند که اگر مخلوقات عالم با تو هم ندا گردند، و دستهای ملائک در دستان دعای علی علیهالسلام گره بخورند،
اگر
قطره اشکی از چشمان فاطمه علیهاالسلام بر بیابان تشنه نفرین بچکد و عمامه
سبز حسن علیهالسلام برای اجابت باز شود و آه حسین علیهالسلام از نهادش
برآید؛
به یقین، دنیا تاب نخواهد آورد نفرینتان را و گریزی نیست جز تسلیم در برابر اسلام.
و
باید حقانیت این جمع الهی را پذیرفت و شکست شانههای خاک گرفته را قبول
کرد؛ چرا که خود میدانستند اگر تو با اهلت میآمدی؛ یعنی بر حق بودی و به
طریق حق.
تهیه و تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
------------------------------------------------------------
مباهله؛ آتشفشان کوه رحمت
افق را غباری غلیظ فرا گرفته بود. ساعت ها از آغاز روز می گذشت، ولی خورشید سرد و افسرده از پاشیدن نور بخل میورزید.
منذر2 پیش از این هم مدینه را دیده بود، ولی هرگز آن را همچون امروز نیافته بود.
همین
دیروز، خورشید تمامی دارایی خویش را بی¬دریغ پیش¬کش اهل مدینه کرد و نور
طلایی آن گلواژه¬های این فراز از کتاب مقدس را سرمه ی چشمانش نمود:
از میان آفریده هایم احمد را از زادگاهش که در فاران 3 و مقام ابراهیم واقع است به پیامبری بر می انگیزم... خوشا به حال کسی که در زمان او حاضر باشد، سخنش را بشنود و به او ایمان آورد.
اما
امروز با بُهت عجیبی در اوج تابستان، پوشیدنِ لباس پاییز را بر اندام
مدینه احساس می کرد. درختان قامت خم کرده و شاخ و برگ را بر زمین می
کشاندند. پرندگان دست از پُر کردن چینه دانِ خود کشیده بودند. همه ی
موجودات در عمق فروتنی، آخرین فرمانِ شرکت در مانورِ عذاب الهی را انتظار
می کشیدند، نفس ها در سینه ها حبس شده بود.
در میان سکوت سرد و ابهام آلود، نفس های عاقب 4 درنگ چهره ی اهتم بن نعمان5 آن رهبرِ کهنسال نجرانی که کوله بار تجربه اش را از شهر مرزی نجران6
توشه ی راه مسیحیان کرده بود ـ منذربن علقمه را کلافه می کرد. صلیبی را که
برگردن آویخته بود، در بین دستانش فشرد. گویا تنها حلقه ی اتصالش به زندگی
همین بود.
به مرور حوادث سه روزه ی توقف در مدینه پرداخت:
ـ غروب روزی که به دروازه های مدینه رسیدند و لباس ژولیده ی سفر را به جامه های حریر و دیبا تبدیل کردند.
ـ ساعتی که خویش را به انواع جواهرات آراستند.
ـ ورود گروه هفتاد نفره¬شان در صفی مرتب به مسجد کوچک مدینه.
ـ آن دم که در صفی مرتب و با تشریفات ویژه در گروه هفتاد نفری به مسجد کوچک مدینه درآمدند.
ـ نمازشان به طرف مشرق در مقابل دیدگانِ متعجب اهل یثرب.
ـ
بی اعتنایی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ـ همان معمایی که پاسخ به دعوت
او، آن ها را از مرز یمن تا مدینه کشانده بود ـ به آرایش نیروهایشان.
افق را غباری غلیظ فرا گرفته بود. ساعت ها از آغاز روز می گذشت، ولی خورشید سرد و افسرده از پاشیدن نور بخل میورزید.
سکوت سه روزه ی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله.
ـ دعوت آن ها به سوی اسلام از سوی کسی که عبدالمسیح او را غیر از احمدِ موعود در کتاب مقدس می دانست.
7
ـ پرسه زدن های در شهر و پرسش های گوناگون از گذشته و اکنون پیامبرِ حاضر برای تطبیق خصوصیات او با پیامبر موعود.
ـ
اعترافشان به تطبیق تمامی اوصاف با آن چه در کتب کهن خوانده اند. و
انتقادشان به محمد در بنده ی خدا دانست مسیح که مردگان را زنده و نابینایان
و مبتلایان را بهبود می بخشید. انتقادی که در نهایت منجر به نزول آیه ای
بر پیامبر اسلام، پذیرش مباهله و لعن یکدیگر برای معرفی دروغگو گردید. و...
همه و همه ابرهای تیره ای بودند که آسمانِ ذهن منذر را گرفته تر می کرد.
پلک ها توانِ ایستادن نداشت، اما رعب و وحشت چرت زدن را از او گرفته بود. لحظه ها عزم رفتن نداشتند. دست در دستِ برادرش ابوحارثه8 فرو
کرد؛ بلکه گرمایی را وام گیرد، اما در سرمای دستانِ اسقف اعظم؛ مردِ تجربه
و عقل آن چنان دستانش یخ زد که بی اختیار آن را عقب کشید. به صف انبوه
مهاجر و انصار که با پرچم و بیرق از مدینه آمده و در این دشت پر هراس قدم
می گذاشتند، نگاه کرد. او به دنبال حضرت محمد (ص) می گشت.
با خود
گفت: حتماً او را انبوهی از سربازان و قدرت مندان و کهنسالانِ قوم همراهی
می کنند. به یاد حرف اهتم افتاد: اگر فردا او را به همراه فرزندانش یافتید
هرگز تن به مباهله نسپارید، چرا که این شیوه ی مباهله ی پیامبران است که با
تکیه بر اصالتِ عقیده ی مقدسِ خویش به جرأت جگرگوشه های خود را در تیررس
نفرین قرار می دهند.
صدای بال چند پرنده که در مقابلش به شدت به رو افتادند وقوع عذاب عظیم را بر او حتمی کرد.
قدم هایش به لرزه افتاد. نگاهی به ابوحارثه کرد و گفت: برادر آیا بهتر نبود جواب نامه ی این مرد را از همان نجران داده بودیم.
ابوحارثه
آهی کشید و گفت: وقتی محمد (ص) با فتح مکه، عرب را فرمانبردار خویش ساخت و
سفیر به ملل مختلف گسیل داشت، پیکی هم به سوی ما فرستاد و ما را بین دو
امر یعنی پذیرش اسلام، یا پرداختِ جزیه مختار کرد. در آن روز تو در سفر
بودی و ندیدی چه قیامتی برپا شد. زمین کلیسا را فرش کردیم. دیوارها را با
حریر و دیبا پوشاندیم. صلیب بزرگ را که از طلای مرصّع است، آویختیم و همه ی
قبایل را به مشورت فرا خواندیم. چهار روز در شورا بودیم. آن¬چه از کتب
مقدس در نزد ما بود، از صحیفه ی شیث 9 تا دو کتابِ بزرگ جامعه و زاجره10،
از سِفر دوم تورات تا مفتاح چهارم انجیل، همه را زیر و رو کردیم. اوصاف
پیامبر آخرالزمان را جز آن¬چه از این برادرِ قریشی دیدیم، نیافتیم.
منذر گفت: پس چرا...؟!
از
میان آفریده هایم احمد را از زادگاهش که در فاران 3 و مقام ابراهیم واقع
است به پیامبری بر می انگیزم... خوشا به حال کسی که در زمان او حاضر باشد،
سخنش را بشنود و به او ایمان آورد
هنوز حرفش تمام نشده
بود که ابوحارثه گفت: آفت در این است که مال در نزد کسی باشد که آن را
بیندوزد و انفاق نکند. جنگ افزار در دستِ کسی باشد که خود را با آن بیاراید
و جنگ نکند. و رأی در نزد کسی باشد که فقط آن را در اختیار داشته باشد و
از آن پشتیبانی نکند.
آری برادر با چشمان ورم کرده نمی¬توان قرص
خورشید را نگریست. چشمان دانشمندان ما از دیدنِ کلام الهی در سفر دوم تورات
که فرمود: نسل او را ?احمد9 (ص)) از دختر فرخنده اش قرار دادیم. و دو
نواده اش همچون اسماعیل و اسحاق دو ریشه برای دو شاخه ی بزرگ هستند؛ اعمی?
است، اما به این سخن الهی چشم دوخته اند که: بعد از آن که خداوند روح او ـ
محمد (ص) ـ را می گیرد، فرزند پاک و برگزیده ی او در آخرالزمان زمانی که
دستاویزهای دین گسسته و چراغ های احکام دین به خاموشی گراییده و ستارگان
ناپدید شده اند، به اندازه ی چندین امت درروی زمین حکومت می کند، ودین
همانند روزنخست به دست او احیا می گردد.
منذر تاب سکوت را از دست داد
و فریاد برآورد: آه از پرده پوشی حقایق، آه از اسارت یقین در چنگال هوای
نفس. وای بر امتی که ابرسیاه هواپرستیِ دانشمندانش؛ ستارگان هدایت را تیره
سازد. امروز کشیدن آب دریا و شکافتن صخره ها از کتمان حقایقی که خداوند
متعال آن را احیا داشته است، آسان تر است.
و عذر سکوت وارستگانی چون تو، در مقابل خفّاشان شب پرست هرگز پذیرفتنی نیست.
سکوت؛ تن دادن به شب است در هنگام دمیدن سپیده ی صبح، و این برای صاحبان بصیرت؛ لغزشی نابخشودنی است.
ناگاه
از میان انبوه صفوفِ منتظر به هم پیوسته چهره هایی درخشیدن گرفت. دو ستاره
یکی در آغوشِ خورشید و دیگری در شعاعِ او، و قمری که در پی کهکشانی از
ستارگان حرکت می کرد، آسمانِ تاریک این صحرای پرهراس را روشن ساخت.
دامن تکانده¬ی دو درخت که با کسای نازک سیاه مسقّف شده بود11
برای همیشه افتخار میزبانی پیامبر و حسنین و علی و فاطمه: را به نام خود
ثبت کرد. بالا رفتنِ دستان پیامبر برای دعا و حرکت زبان اهل کساء برای آمین
ارکان آفرینش را به لرزه انداخت. آتش قهر الهی از میان سنگ و خار زبانه
آغازید.
ژرف بینان مسیحی هیزم سان خود را در معرضِ سوختن و سوزاندن نصارای نجران دیدند. روشن ضمیری از امت مسیح خطاب به سران نصاری گفت:
ای ناخدایان کشتی مسیح به خدا روی آورید. جرسِ سوراخ شدن کشتی مسیح را بنوازید و مسافرانِ خود را بر کشتی ـ محمد9 سوار کنید،12 و یا ذلت برافراشتن پرچم محمد9 را بر کشتی خود بپذیرید،13 تا از قهر طوفان در امان بمانید.
امروز
کوهی که از دامنش رودهای رحمت و برکت نازل بود آتشفشانی در دل دارد که
انفجارش برای به آتش کشیدن تمام مسیحیت کافی است. حال که سرخی زبان و سبزی
برهان محمد9 اندیشه ی شما را شکوفا نکرد تا دیده ی نابینایانی که به نور
موهوم شما اقتدا کرده اند روشنی بخشد، اگر ذلت جزیه را نپذیرید، سمّ سیاه
نفرین خود و خانواده اش را بر سرو روی شما خواهد پاشید.
اینچنین بود که لباس ذلّت جزیه14 بر اندام مسیحیت پوشانده شد و روز بیست و چهارم 15 ذی
حجّه ستاره ای پرفروغ بر پیشانی ایام گردید تا نور مقاماتِ بلند و اختصاصی
اهل بیت پیامبر (ص) را برای همیشه ی روزگار بر عالم بتاباند. و جوشش علی
بن ابی طالب (ع) را از معدن ذات پیامبر اکرم (ص) و اتحاد حقیقت و معنای آن
دو بزرگوار را بنمایاند.
و تعظیم و بزرگداشت این روز را به قدر عزّت و سربلندی اهل آن بر همگان فرض کند.
تهیه و تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
[1].
ر.ک؛ سیدبن طاووس، اقبال الأعمال، ترجمه محمد روحی، ناشر سماء قلم، اعمال
ماه ذی حجه. در این نوشتار سعی بر آن است که جریان مباهله براساس آن چه
مرحوم سیدبن طاووس به نقل از افراد و کتب مورد وثوق در اقبال نقل کرده است
به رشته ی تحریر درآید.
[2]. منذربن علقمه یکی از دانشمندان مسیحی
بود که به همراه گروهی از هم کیشان خود برای بررسی وضعیت پیامبری که از مکه
طلوع کرده بود از نجران راهی مدینه شد.
[3]. کوهی در نزدیکی مکه، مجمع البحرین.
[4]. عبدالمسیح بن شرحبیل بزرگ قوم مسیح نجران.
[5]. اسقف نجران از شاخه ی عامله قبیله ی لخم بود.
[6]. یکی از دورترین توابع مکه، در جوار یمن که از آن موضع تا مکه بیست روز راه بوده است.
[7]. همان عاقب مذکور.
[8]. ابوحارثة بن علقمه نماینده ی رسمی کلیساهای روم در حجاز.
[9]. صحیفه ای که حضرت شیث آن را از پدرش آدم7 به ارث برده بود و در بردارنده ی دانش هایی از ملک و ملکوت جهان بود.
[10]. دو کتاب بزرگ از کتب کهن که در نزد مسیحیان بوده و غلامی تنومند آن را حمل می کرده است.
[11]. پیامبر اکرم (ص) دستور دادند بین دو درخت را جارو کردند.
[12]. کنایه از اسلام آوردن.
[13]. کنایه از جزیه دادن.
[14].
زمانی که نصاری تن به مباهله ندادند، پیامبر اکرم (ص)، علی (ع) را برای
مصالحه به سوی آنها گسیل داشت و فرمود: براساس هرچه نظر توست با آنها
مصالحه کن. علی(ع) در برابر هزار حُلّه ?لباس کامل عربی? و هزار دینار در
هر سال که بخشی از آن در ماه محرم و بخشی دیگر در ماه رجب پرداخت شود،
مصالحه کرد.
[15]. هرچند در اصل مباهله میان فریقین هیچ اختلافی
نیست، اما اقوال در روز مباهله مختلف است. برخی روز 21، برخی 24 یا 27 ذی
حجه را روز مباهله دانسته اند، اما بنابرنظر مرحوم سیدبن طاووس در اقبال
قول صحیح تر همان 24 ذی حجه است
---------------------------------------------
کم مانده بود مسیحیان میمون شوند
روز
مباهله،اسقف اعظم نجران با دیدن هیبت پیامبر و هیأت همراهش به هراس افتاده
و گفت: چهرههایی که من میبینم، اگر دست به دعا بلند کنند و از درگاه
الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده میشود. با
این اوضاع هرگز صحیح نیست ما با این افراد، مباهله کنیم. زیرا بعید نیست که
همه ما نابود شویم.
نمایندگان نجران خوب فهمیده بودند، بنابر این
به اتفاق آرا، انصراف خود را از مباهله اعلام کرده و تن به قرارداد پیامبر
میدهند تا به ازای مبلغی که هر ساله بهعنوان «جزیه» پرداخت میکنند،
پیامبر و حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع کند.
پس از امضای
قرارداد، پیامبر پرده از حقیقتی عجیب برداشته، میفرمود: به آن خدایی که
جانم در دست اوست، هلاکت، تا بالای سرِ اهل نجران آویزان شده بود و اگر
مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و بیابان در زیر پایشان
شعلهور میگشت. و در آخر خدای تعالی نجران و اهلش را منقرض میکرد. حتی
مرغانِ بالای درختهایشان را میسوزاند و اما بقیه نصارای دنیا، یک سال طول
نمیکشید که همه هلاک میشدند و در روی زمین حتی یک نصرانی باقی
نمیمانْد.[1]
حسین عسگری - گروه دین و اندیشه تبیان
----------------------------------------------------------------
دستاوردهای حادثه مباهله
جریان
مباهله نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب میشود; چرا که در آن روز بار دیگر
نور اسلام در آفاق هستی درخشیدن گرفت و عالمیان در سال نهم هجرت، حقانیت
نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و منزلت اهل بیت آن حضرت را برای
چندمین بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان یکی دیگر از روزهای جشن
و پیروزی و روز دعا وشکرگزاری در تاریخ اسلام ثبت شد. در این نوشتار، به
برخی از دست آوردها و آموزههای حیاتبخش جریان مباهله میپردازیم:
1. سند حقانیت شیعه
نزول
آیه مبارکه مباهله، واضحترین دلیل بر فضیلت و عالی ترین مدرک برای حقانیت
باورهای شیعه در مورد امامت و خلافت علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله میباشد. در این آیه وجود مقدس امیرمؤمنان علی
علیه السلام به منزله جان پیامبر شناخته شده است و این حقیقت غیرقابل انکار
- که از منظر تمام دانشمندان شیعه و اهل سنت جای تردید و شبهه در آن وجود
ندارد - اثبات میکند که دومین شخص عالم امکان، علی علیه السلام است که
شایستگی جانشینی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله بعد از رحلتش
منحصر در شخصیت وی میباشد.
شیخ مفید رحمه الله میفرماید: «خدای متعال
در آیه مباهله حکم نموده است که علی علیه السلام جان رسول خدا صلی الله
علیه و آله میباشد، و از این حکم معلوم میشود که امیرمؤمنان علی علیه
السلام به بالاترین درجه فضیلت و برتری نائل شده است و با پیامبر صلی الله
علیه و آله در کمال و عصمت از گناهان مشترک است.»1
این
سخن شیخ مفید برگرفته از حدیث معروف مساوات است. اهل سنت این حدیث را از
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکنند که فرمودند: «من اراد ان ینظر
الی آدم فی علمه والی نوح فی تقواه وفهمه و الی ابراهیم فی حلمه و الی
یحیی بن زکریا فی زهده والی موسی فی هیبته والی عیسی فی عبادته فلینظر الی
علی بن ابی طالب;2 هر کس میخواهد علم حضرت آدم و تقوا و فهم
حضرت نوح و حلم حضرت ابراهیم و زهد حضرت یحیی و هیبت حضرت موسی و عبادت
حضرت عیسی را ببیند، به علی بن ابی طالب بنگرد.
نزول
آیه مبارکه مباهله، واضحترین دلیل بر فضیلت و عالی ترین مدرک برای حقانیت
باورهای شیعه در مورد امامت و خلافت علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله میباشد.
بر اساس این روایت، وجود امیرمؤمنان علی علیه السلام با تمام پیامبران الهی مساوی است.
علامه
بزرگوار استاد محمدتقی جعفری در این زمینه مینویسد: «روایاتی متنوع در
منابع اولیه اسلام، مخصوصا حدیث مقدس «مساوات امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب
علیه السلام با رسولان الهی در امتیازاتی که خداوند سبحان به آنان عطا
فرموده است»، به اضافه آیه مباهله که علی بن ابی طالب علیه السلام در آن
نفس رسول اعظم صلی الله علیه و آله منظور شده است، با کمال وضوح اثبات
میکنند که علی علیه السلام آن بزرگ بزرگان و آن یگانه نسخه انسان کامل -
که پس از وجود نازنین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نظیر او به عرصه هستی
گام نگذاشته است - تجلی گاه نمونه همه امتیازات والای پیشوایان معصوم
علیهم السلام میباشد.»3
در یکی از گفتگوهای امام رضا
علیه السلام با مامون، آمده است که مامون از حضرت رضا علیه السلام پرسید:
شما چه دلیلی بر خلافت جدتان علی بن ابی طالب بعد از رسول خدا صلی الله
علیه و آله دارید؟! امام رضا علیه السلام فرمودند: «آیة انفسنا; آیه مباهله.»
شخصیت
شناس پرتلاش، علامه سیدعلی اصغر بروجردی، در کتاب طرائف المقال در توضیح
سخن امام رضا علیه السلام مینویسد: بدون تردید در صحنه مباهله به غیر از
اصحاب کساء هیچ کس دیگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به غیر از علی علیه
السلام مرد با فضیلت دیگری - که به اندازه او در نزد رسول گرامی اسلام
موقعیت و منزلت والائی کسب کرده بود - وجود داشت، هیچ گاه پیامبر صلی الله
علیه و آله علی علیه السلام را به جای او گزینش نمیکرد و یا حداقل به
همراه علی علیه السلام او را نیز میآورد. اما آیه مباهله و شان نزول آن
گواهی میدهد که علی علیه السلام شایسته ترین و بافضیلت ترین فرد در میان
یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
سخن رسول گرامی اسلام در روز
مباهله شاهد دیگری بر این مدعاست. آن حضرت هنگام مباهله با نصارای نجران
با اشاره به علی علیه السلام فرمود: «اللهم هذا نفسی وهو عندی عدل نفسی;4 پروردگارا این [علی] جان من است و او در نزد من معادل نفس من است.»
برای
همین بود که امیرمؤمنان علی علیه السلام در اوج مظلومیت خویش در ماجرای
شورای خلافت، خطاب به اهل شورا با آیه مباهله احتجاج نمود. ابن حجر هیثمی
از محدثان اهل سنت کلام علی علیه السلام، خطاب به اهل شورا را چنین نقل
میکند: «انشدکم الله هل فیکم احد جعله الله نفس النبی، وابناءه ابناءه،
ونساءه نسائه، غیری;5 شما را به خدا قسم میدهم، آیا به غیر از
من در میان شما کسی هست که خداوند او را جان پیامبر و فرزندانش را فرزندان
پیامبر و زنانش را زنان پیامبر قرار داده باشد؟!» همه یکصدا گفتند: نه; به
غیر از تو چنین فردی را سراغ نداریم.
ابن حماد شاعر پرشور و متعهد قرن چهارم هجری در ضمن اشعاری علی علیه السلام را با آیه مباهله ستوده، میگوید:
سماه رب العرش نفس محمد
یوم البهال وذاک ما لا یدفع6
«پروردگار عرش، در روز مباهله، علی علیه السلام را جان محمد نامید و این واقعیتی انکارناپذیر است.»
2. جلوه ای از عزت اسلام
ماجرای
مباهله موجب شد تا عظمت و حقانیت اسلام بر تمامی مردم اثبات شده و صداقت
گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ادعاهای وحیانی آن حضرت بیش از
گذشته آشکار گردد. این واقعه یکی دیگر از دلائل نبوت و کرامتهای آن حضرت به
شمار میآید. بی تردید مباهله، در تقویت ایمان مسلمانان و تضعیف روحیه
منافقان و مخالفان تاثیری بسزا داشته است.
3. دلیلی بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام
این
آیه محکم ترین دلیل بر عظمت و فضیلت اهل بیت علیهم السلام میباشد. از
دانشمندان اهل سنت، ابوالقاسم جار الله زمخشری صاحب تفسیر معروف کشاف
مینویسد:
«وفیه دلیل لاشی ء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم
السلام وفیه برهان واضح علی صحة نبوة النبی صلی الله علیه و آله لانه لم
یرو احد من موافق ولا مخالف انهم اجابوا الی ذلک;7 در این آیه
قوی ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء علیهم السلام وجود دارد و در آن دلیل
روشنی بر صحت پیامبری پیامبر صلی الله علیه و آله است; چون هیچیک از مخالف و
موافق روایت نکرده است که مسیحیان نجران مباهله (با پیامبر صلی الله علیه و
آله) را پذیرفته باشند.»
مسلم نیشابوری، عالم دیگر اهل سنت نیز در
صحیح خود، در مورد شان نزول این آیه که فضیلت و منقبتی دیگر را برای اهل
بیت علیهم السلام رقم زده است میگوید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول
خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام را دعوت کرد و
فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی; پروردگارا! اینان اهل [بیت] من هستند.»8
شیخ
مفید این گفته را چنین تکمیل نموده: «مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت
علیهم السلام میباشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت با آنان شریک
نیست و همانند آنان نمیتواند باشد.9
ماجرای
مباهله موجب شد تا عظمت و حقانیت اسلام بر تمامی مردم اثبات شده و صداقت
گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ادعاهای وحیانی آن حضرت بیش از
گذشته آشکار گردد.
4. آشکار شدن ذلت دشمنان اسلام
ماجرای
مباهله نشان داد که هر کس به هر عنوان با دین اسلام مخالفت نماید، دچار
شکست و ذلت ابدی خواهد شد. و سرنوشت انسانهای لجوج و خودخواه که به هر
بهانه ای از پذیرش حق و منطق صحیح سرباز میزنند، همانند نصارای نجران با
خذلان و خواری توام خواهد شد، که وعده الهی حق است وپیروزی حق بر باطل از
سنتهای تغییرناپذیر اوست. آنان آن چنان از عظمت روحی و معنوی پیامبر صلی
الله علیه و آله مرعوب شده بودند که بدون لحظه ای درنگ از مباهله دست کشیده
و در کوتاهترین مدت به خواسته های پیامبر صلی الله علیه و آله تن دادند و
این مصداق همان آیه شریفه است که میفرماید: «سالقی فی قلوب الذین کفروا
الرعب»10 ; «به زودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم.» به
همین جهت آنان هنگامی که چهره های مصمم و با اراده پیامبر صلی الله علیه و
آله و همراهان را مشاهده کردند که چگونه به سوی محل مباهله قدمهای راسخ
برمی دارند، اسقف نجران اظهار داشت: «یا معشر النصاری انی لاری وجوها
لوسالوا الله ان یزیل جبلا من مکانه لازاله بها فلا تباهلوا فتهلکوا;11
ای گروه نصارا! من چهره هایی را [که ایمان در سیمایشان موج میزند] مشاهده
میکنم که اگر آنان از خداوند بخواهند که کوهی را از مکانش بردارد سریعا
اجابت خواهد کرد. هرگز مباهله نکنید که نابود خواهید شد.»
5. روز خجسته و مبارک
شکوه
و عظمت حادثه مباهله آن روز تاریخی را به عنوان یکی از ماندگارترین روزهای
تاریخ اسلام قرار داد و آن روز به عنوان روز جشن و شادی وشکرگزاری به
درگاه حق و به عنوان یادآور عظمت اصحاب کساء در حافظه تاریخ ثبت شد. به
همین جهت در روز 24ذی الحجه، همانند عید غدیر آداب ویژه ای منظور شده است
که برخی از اعمال آن روز عبارتست از:
1. روزه گرفتن 2. غسل روز مباهله
3. به جای آوردن نماز مباهله 4. خواندن دعای آن روز 5. تصدق بر فقرا، به
عنوان شکرگزاری 6. قرائت زیارت جامعه که جلوه هایی از عظمت اهل بیت علیهم
السلام را بیان میکند.
6. تثبیت جایگاه اهل بیت علیهم السلام
واقعه
مباهله موقعیت اهل بیت علیهم السلام را در جامعه بویژه در میان اندیشمندان
مسلمان آن چنان استحکام بخشید که حتی تندروترین مخالفین آن بزرگواران
نتوانستهاند از ذکر آن خودداری کنند و خداوند متعال به این وسیله حق را در
زبان و قلم آنان جاری نموده است.
فخرالدین رازی صاحب تفسیر مفاتیح
الغیب که در شبهه افکنی و تشکیک مواضع و باورهای کلامی شیعه گوی سبقت را از
دیگران ربوده و هیچ موردی را در مسئله امامت بدون نقض رد نشده، هنگامی که
به آیه مباهله میرسد حقیقت را چنین اظهار میدارد: رسول خدا صلی الله علیه
و آله زمانی که به محل مباهله میآمد عبائی بافته شده از موی سیاه در بر
کرده و حسین را بغل کرده و دست حسن را گرفته و فاطمه و علی علیهما السلام
نیز از پشت سر آن حضرت میآمدند. در همان حال پیامبر به آنها سفارش کرد:
«هنگامی که دست به نفرین بلند کردم شما آمین بگویید.» سپس پیامبر در همان
نقطه مباهله، حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلام را در زیر عبای خود
گردآورده و آیه تطهیر را قرائت کرد و به این ترتیب اهل بیت خود را نیز
معرفی نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند.
فخر رازی بعد از نقل این روایت میگوید: به اتفاق اهل حدیث و تفسیر این روایت صحیح است و هیچگونه تردیدی در صدور آن وجود ندارد.
او در ادامه میافزاید: همچنین این آیه دلالت میکند که حسن و حسین پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.12
7. تداوم سنتهای پیامبران پیشین
مباهله
همانند بسیاری از احکام و دستورات شریعت اسلام ادامه ادیان توحیدی پیشین
میباشد. به همین جهت این سنت آسمانی و حرکت معنوی برای پیروان ادیان گذشته
کاملا آشنا بود. همانطوری که ابوحارثه - اسقف بزرگ هیئت اعزامی - هنگام
مشاهده پیامبر و همراهان در محل مباهله به دوستانش گفت: به خدا سوگند! او
همانند پیامبران الهی به مباهله نشسته است.13
8. شیوه مقابله با مخالفین
مباهله
اهل بیت علیهم السلام، به مسلمانان آموخت که هرگاه مخالفین با منطق و دلیل
قانع کننده به سوی صراط مستقیم هدایت نشدند و آنان به لجاجت پرداخته واز
پذیرش حق امتناع ورزیدند با مباهله به مقابله برخیزند و در برابر دشمنان
عنود، خود را عاجز و درمانده نشان ندهند. به همین سبب این شیوه در میان
مسلمانان رایج بود.
هنگامی که در بامداد روز عاشورا یکی از دشمنان امام
حسین علیه السلام به نام یزید بن مقعل به صحنه نبرد آمد، بریر از سوی امام
مامور مقابله با وی شد. او خطاب به بریر گفت: ای بریر بن خضیر، کار خدا را
چگونه میبینی؟ بریر گفت: به خدا سوگند برای من خوب است اما برای تو بد!
-
چرا دروغ گفتی، تو که در گذشته دروغگو نبودی، آیا به یاد داری که از عثمان
بد میگفتی و معاویه را، گمراه و گمراه کننده میدانستی؟! و علی بن ابی
طالب را امام برحق میشمردی؟!
- آری شهادت میدهم که عقیده من همان
است و گواهی میدهم که تو از گمراهان هستی، آیا حاضری در این زمینه مباهله
کنیم و لعنت خدا را بر دروغگو قرار دهیم و قبل از مبارزه از خدا بخواهیم که
آنکه حق است فرد گمراه و دروغگو را بکشد؟! هنگامی که یزید بن مقعل مباهله
را پذیرفت آنان در پیشگاه دو لشگر به مباهله پرداخته و دست به نفرین
برداشتند. سپس مبارزه را آغاز کردند، بعد از اندکی زد و خورد بریر بن خضیر
که با اراده ای آهنین و ایمانی راسخ به دفاع از حضرت سیدالشهدا علیه السلام
قیام کرده بود با ضربت شمشیر خویش به یزید بن مقعل پیروز شده و او را به
خاک مذلت نشاند.
مباهله نه تنها در صحنه های مبارزات اعتقادی و اصول
دین کاربرد دارد بلکه در فروعات فقهی نیز بابی به همین نام وضع شده است که
مربوط به اختلافات و مشکلات خانوادگی است.
این نوع مباهله که مورد
بحث فقهای اسلامی میباشد در متون فقهی به نام باب «لعان» معروف است. اساسا
مباهله نوعی نفرین طرفینی است و این گذشته از اینکه در سطح عمومی با غیر
مسلمانان انجام میشود. در مسائل خصوصی و خانوادگی نیز اگر کار به منازعه
ومشاجره بکشد یکی از راهکارهای آن مباهله میباشد. هنگامی که مردی همسر
خویش را به عمل نامشروع متهم کند و یا بخواهد فرزندی را از خودش نفی کند از
مباهله و ملاعنه استفاده میشود. مبنای این نوع مباهله در آیات 6 تا 10
سوره نور است و شرایط و کیفیت آن نیز در منابع فقهی آمده است.
تهیه و تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
1) شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 170.
2)
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 313; الریاض النضره، ج 2، ص 218;
قوشچی، شرح تجرید، ص 338. و از منابع شیعه، فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص
128.
3) طرحهای آموزشی نهج البلاغه، ص 11.
4) تفسیر امام عسکری، ص 660; الامام علی علیه السلام ص 285.
5) الصوائق المحرقه، ص 93.
6) مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 145.
7) تفسیر کشاف، ج 1، ص 433.
8) صحیح مسلم، باب فضائل الصحابه.
9) ارشاد، ج 1، ص 158.
10) انفال/12.
11) تفسیر فخر رازی، ذیل آیه مباهله (آل عمران/61).
12) تفسیر فخر رازی، ذیل آیه (آل عمران/61).
13) تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه مباهله.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
درسهایی که از واقعه مباهله میگیریم:
1.
از آنجا که مباهله، بهعنوان آخرین حربه پیامبر، پس از اثر نکردن منطق و
استدلال مورد استفاده قرار گرفته، بنابراین منظور آن ظاهر شدن اثر خارجی
نفرین است؛ نه یک نفرین ساده بیاثر.
2. پیشنهاد مباهله را کسی میدهد که بر حقانیت خود پافشاری داشته باشد و در این واقعه، پیامبر بود که مباهله را طرح کرد.
3.
آیه مباهله، مقام نبوت و رسالت پیامبر را هم به روشنی اثبات میکند؛ زیرا
کسانی که حاضر نشدند با او مباهله کنند، یقین کردند که او فرستاده خداست.
4. مباهله، روشنگر این است که حضرت عیسی علیهالسلام، رسول و پیامبر خداست؛ نه فرزند خدا؛ عابد است و نه معبود؛ مخلوق است و نه خالق.
5. زن و مرد، در مسئله دین و دیانت دوشادوش همدیگر هستند (ابناءنا، نساءنا و انفسنا در آیه مباهله اشاره به این مسئله دارد).
6. در دعا کردن آنچه مهم است، انگیزهها و شخصیتهاست؛ نه تعداد (گروه مباهلهکننده پنج نفر بیشتر نبودند).
7. علی بن ابیطالب، جانِ رسول خداست. (انفسنا)
8. استدلال منطقی آوردن، اولین راه برای بحث با دیگران است.
9. آخرین برگ برنده مؤمن واقعی، دعاست.
10. استدلال را باید پاسخ داد؛ ولی مجادله و لجاجت را باید سرکوب کرد.
11. اگر شما محکم بایستید، دشمن به دلیل باطل بودنش، عقبنشینی میکند.
12.
قوام و اساس دین اسلام به خاطر همین پنج نفر است؛ وگرنه پیامبر میتوانست
شخصاً نفرین کند و اهل بیتش را با خودش نیاورد. ولی این قضیه نشان داد که
اهل بیت پیامبر، همگام و همراه او برای رسیدن به حق هستند و همواره آماده
استقبال از مرگاند.
تهیه و تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
------------------------------------------------------------------
حق با شماست
چشمهایشان
را بستهاند بر طلوع خورشید؛ زبان منطق و استدلال را در نمییابند،
دعوتشان کن به مباهله تا بدانند زمین بر مدار تو میچرخد؛ تا بدانند که
درختان و سنگریزهها شهادت خواهند داد به حقانیت تو. دعوی تو شک بر
نمیدارد.
تو قدمهایت بر شانههای عرش است و چنانکه دل ابراهیم در
آتش نمرود نلرزید، قلب تو نیز در روز مباهله نخواهد لرزید. چشمهای تو
نافذتر از آنند که گمان میبرند. دستهای تو در دست حقیقت است؛ دستهای
آنان اما در دست باطل.
علی با توست و حق با علی، فاطمه با توست و حق با فاطمه، حسن و حسین با تواند و حق با حسن و حسین است.
دعوتشان کن به روز مباهله تا دروغهایشان آفتابی شود و نیرنگهایی را که چیدهاند نقش بر آب گردد.
کسانی
با توأند که خدا با آنهاست. امیرمؤمنان، سیده زنان و دو سید جوانان اهل
بهشت. اینان اگر دستی تکان بدهند، آسمان خواهد تپید. اینان سندهای زنده
الطاف خداوندیاند بر زمین. تا اینان با تواند، غمی نخواهی داشت که امتداد
هستیات گرهخورده است به حبلالمتین، به عروة الوثقی!
اهل بیت خویش
را همراه خویش ببر که آنان آبروی زمیناند. آنان شریک دعوت توأند؛ شریک
دیدهها و شنیدههایت، شریک دردها و رنجهای سالهای بعثت. چهار شریک خویش
را با خود ببر تا نقطه پایانی باشد بر ادعاهای پوشالی. آنان پشت و پناه
آفرینشاند و اگر پایشان بلغزد، آفرینش سقوط خواهد کرد. آنان را ببر تا
نتوانند «اِنْ قُلْت» بزنند بر باورهای راستین تو.
× × × × ×
ما مفتخریم که پیروان آخرین پیامبریم؛ آخرین پیامبر که رحمة للعالمین است و مبنای باورهایش حکمت است و موعظه حسنه و جدال احسن.
ما مفتخریم که پیروان حق و حقیقت و راستی شدهایم، با مناظره دلهایمان نخواهد لرزید.
ما
مفتخریم که منادی منطق و اخلاق و عدالت بودهایم در تاریخ اگر دروغ ببافند
علیه ما اگر تهمت بزنند به عقیده ما، یقینمان محکمتر از آن است که بترسیم
از محکوم شدن.
ما مفتخریم که فخر دانشمندان تاریخ جعفر بن محمد
صادق علیهالسلام از ماست و به ما آموخته است که چگونه به دفاع از خویش
بپردازیم و چگونه احتجاج بورزیم.
ما مفتخریم که پرچمدار منطق
توحیدی، علی بن موسی الرضا از ماست و آموخته است به ما که چگونه رویاروی
اصحاب ادیان بنشینیم و از زبان دلیل و برهان بهره بجوییم. پیروان آخرین
پیامبر، پیروان دین کامل الهیاند و از بهانهتراشیها و دروغپراکنیها
نخواهند هراسید.
نوشته: میثم امانی
گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
۹۲/۰۸/۰۹