سند حدیث غدیر :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

سند حدیث غدیر

پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ق.ظ

سند حدیث غدیر

روایت حدیث غدیر در شرایط خفقان

معرفى کتاب درباره سند حدیث غدیر

مدارک متن کامل خطبه غدیر

اسناد و رجال روایت کننده متن کامل خطبه غدیر

واقعه عظیم غدیر، شامل مراحل مقدماتى قبل از خطبه و متن خطبه و وقایعى که همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پیوست، به طوری که روایت واحد و متسلسل به دست ما نرسیده است. بلکه هر یک از حاضرین در غدیر، گوشه‏اى از مراسم یا قطعه‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده‏اند. البته قسمت‌هایى از این جریان به طور متواتر به دست ما رسیده است، و خطبه غدیر نیز به طور کامل در کتب حدیث حفظ شده است.

روایت حدیث غدیر در شرایط خفقان

خبر غدیر و سخنان پیامبر(ص) در آن مجمع عظیم، طورى در شهرها منتشر شد که حتى غیر مسلمانان هم از این خبر مهم آگاه شدند. جا داشت بیش از یکصد و بیست هزار مسلمان حاضر در غدیر، هر یک به سهم خود خطبه غدیر را حفظ کند و متن آن را در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهد

متأسفانه جو حاکم بر اجتماع آن روز مسلمین و فضاى ایجاد شده بعد از رحلت پیامبر(ص) که حدیث گفتن و حدیث نوشتن در آن ممنوع بود و سال هاى متمادى همچنان ادامه داشت اینها سبب شد که مردم سخنان سرنوشت ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را به فراموشى بسپارند و اهمیت آن را نادیده بگیرند.

طبیعى است که باید چنین مى‏شد، زیرا مطرح کردن غدیر مساوى با بر چیدن بساط غاصبین خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنین کارى را نمى‏دادند. البته جریان غدیر به صورتى در سینه‏ها جا گرفت که عده زیادى خطبه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسل‌هاى آینده به یادگار گذاشتند و هیچ کس را قدرت کنترل و منع از انتشار چنین خبر مهمى نبود.

شخص امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا صلوات الله علیهما که رکن غدیر بودند، و نیز ائمه علیهم السلام یکى پس از دیگرى تأکید خاصى بر حفظ این حدیث داشتند، و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏فرمودند، و در آن شرایط خفقان مى‏بینیم که امام باقر علیه السلام متن کامل خطبه غدیر را براى اصحابشان فرموده‏اند.

به همین جهت در بین قاطبه مسلمین،هیچ حدیثى به اندازه «حدیث غدیر» روایت کننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر علم رجال و درایت، اسناد آن در حد فوق العاده‏اى است.

معرفى کتاب درباره سند حدیث غدیر

کتب مفصلى در زمینه بحث‌هاى رجالى و تاریخى مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده است که بهترین نمونه آن کتاب «الغدیر» تألیف علامه بزرگ شیخ عبد الحسین امینى نجفى رضوان الله علیه است.

در این کتاب‌ها، اسماء راویان حدیث غدیر جمع آورى شده و از نظر رجالى در باره موثق بودن راویان بحث شده و تاریخچه مفصلى از اسناد و راویان حدیث غدیر تدوین شده و جنبه‏هاى اعجاب انگیز آن در زمینه‏هاى اسناد و رجال تبیین گردیده است. ذیلا به دو نمونه اشاره مى‏شود :

ابو المعالى جوینى مى‏گوید: در بغداد در دست صحافى یک جلد کتاب دیدم که بر جلد آن چنین نوشته بود:«جلد بیست و هشتم از اسناد حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه» و بعد از این مجلد بیست و نهم خواهد بود.» (1)

إبن کثیر مى‏گوید:« کتابى در دو جلد ضخیم دیدم که طبرى در آن، احادیث غدیر خم را جمع آورى کرده بود.» (2)

اگر چه کتاب براى معرفى در این زمینه بسیار زیاد است ولى در اینجا چند کتاب به عنوان راهنمایى و براى آگاهى از مباحث مربوط به سند حدیث غدیر معرفى مى‏شود:

1.الطرائف، سید ابن طاووس، ص 33.

2.کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم، سید هاشم بحرانى.

3.بحار الأنوار، علامه مجلسى، ج 37، ص 181 و 182.

4.عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانى،ج 15/3 ص 307 تا 327.

5.عبقات الأنوار، میر حامد حسین هندى، جلد غدیر.

6.الغدیر، علامه امینى، ج 1، صص 12 تا 151، و 294 تا 322 .

7.خلاصه عبقات الأنوار، علامه محقق سید على حسینى میلانى دامت افاضاته، جلد غدیر.

مدارک متن کامل خطبه غدیر

در تاریخچه کتاب‌هاى اسلامى، اولین بار در نقل خطبه غدیر به صورت مستقل، به کتابى که عالم شیعى استاد بزرگ علم نحو شیخ خلیل بن احمد فراهیدى متوفاى 175 هجرى تألیف کرده بر مى‏خوریم، که تحت عنوان «جزء فیه خطبة النبى(ص) یوم الغدیر» (3) معرفى شده است، و بعد از او کتاب‌هاى بسیارى در این زمینه تألیف گردیده است.

خوشبختانه متن مفصل و کامل خطبه غدیر در هفت کتاب از مدارک معتبر شیعه که هم اکنون در دست مى‏باشد و به چاپ هم رسیده، با اسناد متصل نقل شده است. روایات این هفت کتاب به سه طریق منتهى مى‏شود:

یکى به روایت امام باقر(ع) است که با اسناد معتبر در سه کتاب «روضة الواعظین» تألیف شیخ إبن فتال نیشابورى (4) ،«الإحتجاج» تألیف شیخ طبرسی (5) ، و«الیقین» تألیف سید إبن طاووس (6) نقل شده است.

طریق دوم به روایت زید بن ارقم است که با اسناد متصل در سه کتاب «العدد القویة» تألیف شیخ على بن یوسف حلى (7) «التحصین» تألیف سید إبن طاووس(8)، و«الصراط المستقیم» تألیف شیخ على بن یونس بیاضى(9) ، و«نهج الایمان» تألیف شیخ حسین بن جبور(10) به نقل از کتاب «الولایة» تألیف مورخ طبرى روایت شده است.

طریق سوم به روایت حذیفة بن الیمان است که با اسناد متصل در کتاب «الإقبال» تألیف سید بن طاووس (11) به نقل از کتاب «النشر و الطى» نقل شده است.

شیخ حر عاملى در کتاب «اثبات الهداة»(12) و علامه مجلسى در«بحار الأنوار»(13) و سید بحرانى در کتاب «کشف المهم» (14) و سایر علماى متأخر، خطبه مفصل غدیر را از مدارک مذکور نقل کرده‏اند.

بدین ترتیب، متن کامل خطبه غدیر به دست این بزرگان شیعه حفظ شده و به دست ما رسیده است، که این خود در عالم اسلام از افتخارات تشیع است.

اسناد و رجال روایت کننده متن کامل خطبه غدیر

ذیلا عین اسناد مربوط به روایت خطبه غدیر به عنوان پشتوانه آن تقدیم مى‏گردد.

روایت امام باقر(ع) به دو سند است:

1.قال الشیخ أحمد بن على بن ابی منصور الطبرسی فی کتاب «الإحتجاج»:

"حدثنی السید العالم العابد ابو جعفر مهدی بن أبی الحرث الحسینی المرعشی رضى الله عنه قال: أخبرنا الشیخ أبو علی الحسن بن الشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی رضی الله عنه، قال: أخبرنا الشیخ السعید الوالد أبو جعفر قدس الله روحه، قال: أخبرنی جماعة عن أبی محمد هارون بن موسى التلعکبری، قال:

أخبرنی أبوعلی محمد بن همام، قال: أخبرنا علی السوری قال: أخبرنا أبو محمد العلوی من ولد الأفطس ـ و کان من عباد الله الصالحین ـ قال: حدثنامحمد بن موسى الهمدانی، قال: حدثنا محمد بن خالد الطیالسی، قال: حدثنا سیف بن عمیرة و صالح بن عقبة جمیعا عن قیس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر محمد بن علی(الباقر)علیهما السلام."

2.قال السید إبن طاووس فی کتاب «الیقین»: قال أحمد بن محمد الطبری المعروف بالخلیلی فی کتابه «أخبرنی محمد بن أبی بکر بن عبد الرحمان، قال: حدثنی الحسن بن علی أبو محمد الدینوری، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمدانی، قال: حدثنا محمد بن خالد الطیالسی، قال: حدثنا سیف بن عمیرة عن عقبة عن قیس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر محمد بن علی(الباقر) (ع).

روایت زید بن أرقم به سند زیر است:

"قال السید إبن طاووس فی کتاب «التحصین»: قال الحسن بن أحمد الجاوانی فی کتابه «نور الهدى و المنجی من الردى»: عن أبی المفضل محمد بن عبد الله الشیبانی، قال: أخبرنا أبو جعفر محمد بن جریر الطبری و هارون بن عیسى بن سکین البلدی، قالا: حدثنا حمید بن الربیع الخزاز، قال: حدثنا یزید بن هارون، قال: حدثنا نوح بن مبشر، قال: حدثنا الولید بن صالح عن إبن امرأة زید بن أرقم و عن زید بن أرقم."

روایت حذیفة بن الیمان به سند زیر است:

"قال السید إبن طاووس فی کتاب «الإقبال» قال مؤلف کتاب «النشر و الطی»: عن‏أحمد بن محمد بن علی المهلب: أخبرنا الشریف أبو القاسم علی بن محمد بن علی بن القاسم الشعرانی عن أبیه: حدثنا سلمة بن الفضل الأنصاری، عن أبی مریم عن قیس بن حیان (حنان) عن عطیة السعدی عن حذیفة بن الیمان.

پى‏نوشت ها:

1-بحار الأنوار،ج 37، ص 235.

2-بحار الأنوار،ج 37، ص 236.

3-الذریعة،ج 5، ص 101، شماره 418.

4-روضة الواعظین، ج 1، ص 89 .

5-الاحتجاج،ج 1، ص 66/ بحار الأنوار،ج 37، ص 201.

6-الیقین، ص 343، باب 127/ بحار الأنوار، ج 37 ص 218.

7-العدد القویة، 169.

8-التحصین، ص 578، باب 29 از قسم دوم.

9-الصراط المستقیم، ج 1، ص 301.

10-نهج الایمان(نسخه خطى کتابخانه امام هادى(ع)در مشهد)، ورقه 26ـ 34.

11-الإقبال، ص 454 و 456/ بحار الأنوار،ج 37، ص 127 و 131.

12-اثبات الهداة، ج 2، ص 114.

13-بحار الانوار، ج 397، ص 201.

14-کشف المهم، ص 190.

از کتاب اسرار غدیر، ص 90، محمد باقر انصارى

-----------------------------------------------------------

غدیر قربانى قدرت


اگر ماجراى غدیر خم از نظر تاریخى واقعیت دارد، چرا پس از ماجراى سقیفه شرکت کنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه سخنى که نشانه یادآورى این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟

به نظر مى‏رسد این پرسش یکى از چالش‏هاى جدى فرا روى شیعه است، زیرا شیعه:

الف) با بهره‏گیرى از منابع معتبر خود و اهل سنت ‏به اثبات اصل ماجراى غدیر مى‏پردازد؛ منابعى که در آن صدها صحابى و تابعى شناخته شده وجود دارد . (1)

ب) با دلیل‏هاى متقن و شواهد مستحکم لغوى، قرآنى، سنتى و تاریخى واژه ولایت موجود در روایت غدیر را به معناى سرپرستى و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان مى‏داند نه دوستى . (2)

ج) اثبات مى‏کند پیامبر اکرم (ص) در این ماجرا بر اساس دستور خداوند در پى تعیین جانشین بود نه معرفى کاندیداى خلافت . (3)

با این همه در گزارش‏هاى تاریخى - جز چند منبع که در اعتبار آن‏ها سخن فراوان است (4) - از واکنش شدید مردم و یاد آورى ماجراى غدیر خم کم‏تر سخن به میان آمده است. با آن ‏که قطعا بیش‏تر مردم مدینه در ماجراى غدیر حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 یا 84 روز (5) از این ماجرا آن را فراموش کردند؟

البته احتمال اعتراض عده‏اى از مردم و یاد کرد ماجراى غدیر به وسیله آن‏ها و مخفى ماندن این واکنش، به سبب سیاست ممنوعیت نقل و تدوین حدیث، وجود دارد؛ ولى در عدم گستردگى این اعتراض‏ها تردید نیست .

تاریخ درباره بسیارى از حوادث مقطع زمانى بین غدیر و وفات پیامبراکرم (ص) ساکت مانده است؛ اما کالبد شکافى دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اکرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاش‏هاى مخالفان آن حضرت آشنا مى‏سازد. این پدیده‏ها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت‏ با نگارش وصیت مهم رسول خدا .

با توجه به ماجراى غدیر و تاکید پیامبر اکرم (ص) بر تعیین جانشین، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمى‏نماید . بنابراین، واکنشى چنین محدود چگونه توجیه مى‏شود؟ براى یافتن سرنخ‏هاى تاریخى این مشکل باید موقعیت زمانى این قطعه از تاریخ و نیز سیر جریان‏هاى سیاسى و اجتماعى از زمان واقعه تا وفات پیامبر اکرم(ص) به دقت‏ بررسى شود. بر این اساس، پى‏گیرى بحث در محورهاى زیر ضرورت دارد:

1 . قبل از تشکیل دولت مدینه به دست پیامبر اکرم (ص)، مردم شهرهاى بزرگ حجاز و بادیه‏ها تحت نظام قبیله‏اى به سر مى‏بردند .

در این نظام سرآمد بودن در صفاتى چون سن، سخاوت، شجاعت، بردبارى و شرافت معیار گزینش رهبر به شمار مى‏آمد و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند .

2 . پیامبر اکرم (ص) نخستین کسى بود که در این سرزمین نهادى به نام دولت پدید آورد و ارزش‏هاى فرا قبیله‏اى ارائه داد .

آن حضرت(ص) توانست قبایل مختلف شهرها و بادیه‏هاى منطقه را تحت ‏یک نظام واحد متمرکز سازد. مردم که وى را پیامبرى آسمانى مى‏دانستند، تشکیل دولت از سوى او را امرى الاهى به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتى قابل توجه نشان ندادند .

3 . پیش از فتح مکه اسلام به گونه‏اى روز افزون در میان مردم شهرها و بادیه‏ها گسترش یافت تا جایى که سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هیات‏ها) نام گرفت؛ یعنى سالى که مردم دسته دسته در قالب هیئت‏هاى مختلف نزد پیامبر اکرم (ص) مى‏شتافتند و اسلام خویش را آشکار مى‏ساختند. ناگفته پیدا است، انگیزه همه این هیات‏ها معنوى نبود و همه تازه مسلمانان ایمان قلبى نداشتند .

4 . یکى از آموزه‏هاى اسلامى که پذیرش آن براى مردم دشوار مى‏نمود، مساله تعیین جانشین بود؛ زیرا:

الف) مردم فقط پیامبر(ص) را داراى بعد الهى مى‏دانستند و حکومت فرا قبیله‏اى‏اش را مى‏پذیرفتند. در نگاه آنان، جانشین پیامبر از چنین ویژگى‏اى برخوردار نبود. (6)

ب) هنوز بسیارى از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهاى دنیوى آن حضرت مقید نمى‏دانستند؛ چنان که در مواردى چون صلح حدیبیه (7) و تقسیم غنایم حنین (8) واکنش اعتراض‏آمیز نشان دادند .

ج) بسیارى از مردم اطاعت از فرمان‏هاى دنیوى مربوط به بعد از زندگانى رسول خدا را نمى‏پذیرفتند؛ زیرا هنوز از آموزه‏هاى جاهلى که به رئیس قبیله اجازه تعیین جانشین نمى‏دهد، دل نبریده بودند؛ و طبیعى بود که مساله ریاست دولت را از ریاست‏ یک قبیله مهم‏تر بدانند.

د) هنوز بعضى از قریشیان تازه مسلمان چنان مى‏پنداشتند که حضرت (ص) در راستاى رقابت قبیله‏اى مساله نبوت را مطرح کرده است . این گروه با توجه به اقبال عمومى مردم به آن حضرت (ص) جرات مخالفت نداشتند؛ ولى با تعیین جانشین به ویژه از تیره بنى هاشم، لب به اعتراض گشادند و با بهره‏گیرى از پشتوانه فرهنگ قبیله‏اى مردم اعتراض خویش را روشن‏تر بیان کردند .

ه) در زمان جاهلیت تنها اشرافیان به مجلس مشورتى قریش (دارالندوه) راه مى‏یافتند که به چهل سالگى رسیده باشند. (9) بر این بنیاد، پذیرش جانشین رسول خدا، به ویژه اگر آن فرد داماد پیامبر(ص) بود و کم‏تر از چهل سال (10) داشت، بسیار دشوارتر مى‏شد .

5 . دو نکته دیگر، پذیرش جانشینى امام على (ع) را دشوار مى‏ساخت:

* حضرت على(ع) نزد قریشیان، به سبب دلاورى هایش در جنگ‏هایى مانند بدر و احد و به خاک و خون کشیدن بزرگان قریش، چهره منفى داشت. این پدیده سبب شد به تبلیغات گسترده روى آورند و چهره على (ع) را نزد همه اعراب زشت جلوه دهند. (11)

* مردم قبایل مختلف این نکته را درک کرده بودند که با توجه به لیاقت‏ها و استعدادهاى تیره بنى هاشم، اگر مساله جانشینى در میان آن‏ها تثبیت ‏شود، هرگز از آن خاندان برون نخواهد آمد .

6. نگاه پیامبر اکرم (ص) به جانشینى حضرت على(ع) الهى و از روابط قبیله‏اى و خویشاوندى بسیار فراتر است؛ زیرا آن حضرت (ص) به حفظ آیین وحى مى‏اندیشید و طبیعى است که آشناترین فرد به کتاب و سنت و شجاع‏ترین و کوشاترین فرد در راه گسترش اسلام را برگزیند. البته پیامبر اکرم (ص) با وضعیت جامعه آشنا بود. از این رو، از آغاز رسالت، در موقعیت‏هاى گوناگون، به بهانه‏هاى مختلف و با بیان‏هاى متفاوت ویژگى‏هاى حضرت على (ع) را یادآور مى‏شد و از جانشینى‏اش سخن به میان مى‏آورد. (12) آن بزرگوار، سرانجام از سوى خداوند مامور شد در بزرگترین اجتماع مسلمانان که برخى شمار آن‏ها را بیش از یکصد هزار تن دانسته‏اند، آشکارا این مساله را اعلام کند (13) و دغدغه مخالفت جامعه را نادیده بگیرد . فرازى از آیه 67 سوره مائده که از این دغدغه پیامبر پرده بر مى‏دارد و به وى ایمنى مى‏بخشد، چنین است: «... والله یعصمک من الناس؛ خداوند تو را از [شر] مردم نگاه مى‏دارد.»

در این عبارت، دو واژه «عصمت‏» و «ناس‏» بسیار راهگشا است. خداوند پیامبر(ص) را از چه چیزى حفظ مى‏کرد؟ و این «ناس‏» چه کسانى بودند؟

با توجه به واقعیت ‏خارجى و ایمن نماندن پیامبر(ص) از شر زبان مردم و نیز با توجه به این ‏که سرانجام مساله جانشینى امام على(ع) به سامان نرسید، بعید نمى‏نماید که مراد از واژه «یعصمک‏» نگهدارى پیامبر(ص) از هجوم فیزیکى و یکباره مردم باشد؛ چنان که واژه «ناس‏» بر مردم عادى دلالت دارد و با توجه به اکثریت نو مسلمان آن زمان، به حمل این لفظ بر خلاف ظاهر نیازمند نیستیم .

7 . تاریخ درباره بسیارى از حوادث مقطع زمانى بین غدیر و وفات پیامبراکرم (ص) ساکت مانده است؛ اما کالبد شکافى دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اکرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاش‏هاى مخالفان آن حضرت آشنا مى‏سازد. این پدیده‏ها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت‏ با نگارش وصیت مهم رسول خدا .


1 . سپاه اسامه

پیامبر اکرم در واپسین روزهاى زندگى‏اش فرمان داد لشکرى عظیم به فرماندهى جوانى نورس به نام اسامة بن زید سمت دورترین مرزهاى کشور اسلامى (مرزهاى روم) رهسپار شود. (14) کالبد شکافى دقیق این جریان نشان مى‏دهد رسول خدا (ص) در راستاى تثبیت جانشینى حضرت على (ع) به چنین اقدامى دست‏ یازید؛ زیرا:

الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اکرم (ص) خالى کردن مرکز حکومت از نیروهاى نظامى و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اکرم(ص) بسیارى از نو مسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و کیان جامعه اسلامى در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیم‏گیرى را در نظر پیامبر اکرم (ص) منطقى جلوه مى‏داد، دور ساختن مخالفان جانشینى حضرت على (ع) از مدینه بود .

ب) انتصاب جوانى 18 ساله (15) به مقام فرماندهى لشکر و عدم توجه به اعتراضات اصحاب جز از کار انداختن مهم‏ترین (16) دستاویز مخالفان جانشینى على(ع) هیچ توجیهى نداشت؛ زیرا اسامة بن زید که از جهاتى چون سابقه مسلمانى، شرافت، شجاعت و کاردانى سر آمد اصحاب به شمار نمى‏آمد و از نظر سنى حدود 15 سال از على (ع) کوچک‏تر بود - با توجه به آن‏ که در بسیارى از ویژگى‏ها با حضرت على (ع) قابل مقایسه نمى‏نمود - در مقام فرماندهى سپاهى عظیم و متشکل از بزرگان صحابه مانند ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص قرار گرفت .

ج) دقت در ترکیب سپاه اسامه نشان مى‏دهد تمام کسانى که احتمال داشت‏ با جانشینى حضرت على(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شرکت جویند. (17) و کسانى که به بهانه بیمارى پیامبر اکرم (ص) از اردوگاه به مدینه باز مى‏گشتند، با جمله تاکیدى «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة‏» (18) رو به رو مى‏شدند. در مقابل، یاران و موافقان جانشینى حضرت على (ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند . (19)


2 . پیشگیرى از نگارش وصیت

این پدیده در واپسین روزهاى حیات پیامبر اکرم (ص) تحقق یافت. در آن روزها، پیامبراکرم (ص) که احتمالا با بالا گرفتن زمزمه‏هاى مخالفت ‏با جانشینى حضرت على(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندى صریح و ماندگار بر جاى گذارد و از گمراهى امت جلوگیرى کند. مخالفان که این دستور را با نقشه‏هاى چند ماهه خویش ناسازگار مى‏دیدند، به شدت نگران شدند و با هزیان گو خواندن کسى که جز وحى چیزى بر زبان نمى‏راند، از نگارش این سند جلوگیرى کردند .

تاریخ در این‏ جا تنها از یک تن نام مى‏برد. (20) اما آشکار است که تنها یک نفر- بى آن ‏که جریانى نیرومند، پشتیبانش باشد - نمى‏تواند با رسول خدا(ص) مقابله کند . از این رو، بعضى از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از کلمه «قالوا» استفاده کرده‏اند. (21)

8 . نخستین تشکیل دهندگان این جلسه که با هدف تعیین خلیفه‏اى جز حضرت على (ع) در سقیفه گرد آمدند، انصار به شمار مى‏آمدند. آن هم انصارى که در همه جا به پیروى محض از پیامبر اکرم (ص) زبانزد بودند و دوستى شان با خاندان آن حضرت (ص) به ویژه حضرت على (ع) بر همگان ثابت‏ شده است .

راستى چرا انصار؟ و چرا با این عجله، آن هم در حالى که هنوز بدن پیامبر اکرم(ص) غسل داده نشده است؟ شواهد تاریخى، نشان مى‏دهد انصار هرگز از جانشینى شخصیتى مانند حضرت على(ع) هراسناک نبودند و او را ادامه دهنده راه پیامبر اکرم (ص) مى‏دانستند .

اقدام عجولانه آن‏ها در درک نکته‏اى حیاتى ریشه دارد. آن‏ها با تیز بینى دریافته بودند که شانسى براى به قدرت رسیدن حضرت على(ع) وجود ندارد. مخالفت ‏یاران بزرگ پیامبر اکرم(ص) با راه افتادن سپاه اسامه و نیز مخالفت آنان با نگارش وصیت از سوى پیامبر اکرم(ص) و به احتمال فراوان، حوادث دیگرى که تاریخ ما را از آن بى خبر گذاشته است، انصار را به این نتیجه رسانده بود که مهاجران اندیشه به دست گرفتن حکومت در سر مى‏پرورانند و احتمال دارد قریشیانى که سرانشان در نبرد با نیروهاى انصار حامى پیامبر به قتل رسیدند، با بهره‏گیرى از پیوند نزدیک قریش و مهاجران در پى انتقام بر آیند. بنابراین، به سقیفه شتافتند تا طرفداران غصب حق على(ع) را دست کم از به دست گرفتن کامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئه‏هاى آتى، سهمى از قدرت به دست آورند .

پس انصار و مردم مدینه همگان حادثه غدیر را به یاد داشتند و دلالت آن بر تعیین جانشین را مسلم مى‏دانستند؛ اما مشاهده تلاش‏هاى کسانى که در جهت مخالفت علنى با غدیر گام بر مى‏داشتند و حرکت طرفداران آن واقعه آسمانى را به شدیدترین روش ممکن سرکوب مى‏کردند، آن‏ها را از هرگونه تلاش در جهت احیاى یاد غدیر باز مى‏داشت .

بنابراین، طبیعى است که در این زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آن‏ها به این حادثه مهم تاریخى نباشیم. آن‏ها، با توجه به زمینه‏هاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون کوفتن مى‏دیدند. چنان که، بر اساس نصوص تاریخى، حضرت على(ع) نیز در آن زمان به این جریان مهم استدلال نکرد. به نظر مى‏رسد، در آن موقعیت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدیر پرسش برانگیز است نه عدم استدلال؛ زیرا چنین استدلالى نمایانگر پذیرش یکباره جریان مخالف با فرمان پیامبر(ص) از سوى مردم معتقد به غدیر است و با شواهد تاریخى سازگارى ندارد .


پى‏نوشت‏ها:

1 . الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، علامه امینى، ج 1، ص 14- 73 . او این حدیث را از یکصد و ده نفر صحابى و هشتاد و چهار تابعى نقل مى‏کند .

2 . همان، ص 362- 370 .

3 . همان، ص 370- 378 .

4 . مانند کتاب سلیم بن قیس و کتاب الاحتجاج نوشته احمد بن على طبرسى .

5 . ماجراى غدیر خم در روز 18 ذى حجه واقع شد و وفات پیامبر اکرم (ص) و ماجراى سقیفه در 28 صفر یا 12 ربیع الاول .

6 . براى اطلاع بیش‏تر مراجعه شود به: تاریخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، رسول جعفریان، ص 27 به بعد .

7 . المغازى، محمد بن عمر واقدى، تحقیق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607 . در این کتاب پس از نقل اعتراض عمر از وى چنین نقل کرده است: «من [عمر] چنان در شک افتادم که از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنین شکى فرو نرفته بودم .»

8 . الکامل فى التاریخ، به ابن اثیر، تحقیق على شیرى، ج 1، ص 631 .

9 . تاریخ سیاسى اسلام (1) سیرة رسول خدا (ص)، رسول جعفریان، ص 98 .

10 . حضرت على (ع) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت .

11 . عمر در این باره مى‏گوید: «قوم شما (قریش) به شما مانند نگاه گاو به کشنده‏اش مى‏نگرند» .(شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 12، ص 9)

12 . براى اطلاع از این موارد، ر . ک: موسوعة الامام على بن ابى طالب فى الکتاب و السنة و التاریخ، محمدى رى شهرى و همکاران، ج 2 .

13 . الغدیر، ج‏1، ص 214 .

14 . طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 4، ص 54- 58 .

15. همان، ص 55 .

16 . همان، ص 54 و 56 .

17 . السقیفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77 .

18 . الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانى، تصحیح شیخ احمد فهمى محمد، ج 1، ص 14 .

19 . السقیفه، ص 81 .

20 . من حیاة الخلیفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکرى، تعلیق سید مرتضى رضوى ص 101- 107 .

21 . همان، ص104

-----------------------------------------

چراغ غدیر بر بام تاریخ

سطحى‏ نگرى و کوچک ‏اندیشى است، اگر «غدیر» و «ولایت‏» را، نزاعى در میان دو گروه در گذشته بدانیم.

و دور از «متن مکتب‏» است، اگر ایستادن بر کرانه جوشان «غدیر» را تنها حساسیتى فرقه‏اى و جدالى مذهبى به شمار آوریم.

«غدیر»، همواره برپاست.

صحنه تعیین «مولى‏»، و آن بیعت‌ها و استشهادها و اعتراف‌ها، هنوز هم محو نشده ‏است. بیعت‌گران نیز، صحنه را ترک نکرده‏اند. على‏رغم آنان که سعى کرده‏اند غبارى از«نسیان‏» و پرده‏اى از «کتمان‏» بر سیماى غدیر بنشانند و بیفکنند، دل‌ها و جان‌هاى بی‌شمارى هنوز هم توجه به آن دست‌هاى بلندى دارد که دست «على‏» را گرفت و فراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یکدیگر و به غایبان‌ ‏از صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفى کنند.

صحنه‏غدیر، پایان نیافته است.

هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قاره‏هاى دور دست، در جنوبى‏ترین کشورآفریقا، در شرقى‏ترین منطقه خاور دور، در مرکزى‏ترین بخش اروپا و آمریکا، در پى ‏آشنایى با «خورشید»ى هستند که اگر بتابد، خانه‏ها را، دل‌ها را، شهرها را، اندیشه‏ها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیده‏ها و باورها را «روشن‏» مى‏سازد. و از «نور»، چه انتظارى است، جز درخشیدن و فروغ‏ گستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستى که فرا رفت، دست‏ خدا بود، زبانى که «على‏ مولاه‏» را سرود، زبان خدا بود، دستى هم که به عنوان «مولى‏» بالا رفت و همگان ‏دیدند، دست ‏خدا بود، «على‏»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیر بود، «غدیر»، راهى بود که روندگان را به «على‏» مى‏رساند.

و ... «على‏» هم، صراطى بود که ره‌پویان را به «خدا» مى‏رساند.

«غدیر»، چشمه‏اى زلال بود که در طول چهارده قرن، هزاران هزار کام تشنه را از کوثر معارف ناب، سیراب ساخت. و این چشمه، هنوز هم سارى و جارى است.

«غدیر»، چراغى بر اوج بود، که در قرن‌هاى متمادى تاریخ بشرى، گم‌گشتگان‏ بسیارى را از وادی‌هاى خوف و خطر و بیراهه‏هاى تاریکى و ضلالت، به «مقصد» راهنمایى کرد. و این چراغ، همچنان فروزان و نورافشان و راهنماست.

«غدیر»، تکیه‏گاهى بود که شیعه را در عصر محکومیت و مظلومیت دیرپاى خویش، پناه بود و حجت و برهان. و این تکیه‏گاه، هنوز هم به استوارى گذشته، پا برجاست و محکمترین حجت‏ها را دارد.

«غدیر»، متنى بود، روشن و بى‏ابهام، گویا و صریح، که خیلى‏ها کوشیدند حواشى ‏تاویل و تفسیرهاى دور از واقعیت‏ براى آن ترسیم کنند. و این متن، هنوز هم براى ‏آنان که بى‏حواشى به آن بنگرند، صریح و گویاست. «غدیر»، میوه‏اى شیرین در بوستان رسالت‏ بود، که تداوم «خط نبوت‏» را در شکل ‏«امامت‏»، به شیرین‏ترین صورت ترسیم مى‏کرد. و هنوز هم این میوه شیرین، زینت‏بخش ‏بوستان محمدى است و بدون آن، «باغ رسالت‏» بى‏ثمر است « و ان لم تفعل فما بلغت ‏رسالته ...».

«غدیر»، میثاقى بود میان صاحبان باور و عقیده به خدا و رسول، که وفادارى به ‏آن، شاهد صدق ایمان بوده است. و این عهد و پیمان، هنوز هم «وفا» مى‏طلبد و دستان بیعت‌گر را به «صدق‏» فرا مى‏خواند، و همه ساله، این عید فرخنده موعدى‏ براى تجدید آن عهد و تحکیم آن میثاق با خدا و رسول است.

«غدیر»، اگر چه برکه‏اى در بیابان بود، ولى هفت دریا به وسعت تاریخ و زمان‏ بود که موجش «ازل‏» تا «ابد» را فرا گرفت و اگر خاکیان، برخى چشم دیدن آن ‏موج ابدى را نداشتند، افلاکیان به تکریم آن به یکدیگر تهنیت مى‏گفتند.

«غدیر»، سفینه نجاتى بود که گرفتاران موج جهالت و حیرت ضلالت را به ساحل امن‏ ایمان مى‏رساند. این سفینه، هنوز هم سرنشین مى‏طلبد و امواج فتنه و فریب، هنوز هم ‏در پى دور ساختن اندیشه‏ها از این ساحل‏اند.

«غدیر»، روشن‏ترین چراغ بود، بر بالاترین بام خانه‏هاى تاریخ، تا... مردم‏ «اهل بیت‏» را بشناسند و به «خانه‏»اى رهنمون شوند که افراد آن در دامان ‏«وحى‏» بزرگ شدند و «آیات خدا» در آن خانه فرود آمد و جبرئیل امین، مانوس‏ آن بیت و اهل بیت ‏بود.

اگر انسانیت امروز، مى‏خواهد به آن «خانه‏» راه یابد، خانه‏اى که همه چیز در آنجاست، و همه کلیدهاى گشاینده همه قفل‌ها و درهاى بسته در دست صاحبان و ساکنان ‏آن خانه است.

باید به این چراغ نگاه کند، تا راه را بشناسد.

آرى ... «چراغ غدیر، بر بام بلند تاریخ‏».

"جواد محدثى"

۹۲/۰۸/۰۲
حسین محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی