داستان زیبای موسی و بدترین بنده خدا :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

داستان زیبای موسی و بدترین بنده خدا

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ب.ظ

روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد

 و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.

ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده ی من است.

حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت.
 
پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.

پس از بازگشت، رو به درگا خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش،

 عرضه داشت: بار الها ، حل می خواهم بهترین بنده ات را ببینم.

ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، 

او بهترین بنده ی من است.

هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت…

دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است!

رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت:

خداوندا!چگونه ممکن است که بد ترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟
ندا آمد:

ای موسی، این بنده که صبح هنگام میخواست با فرزندش از در خارج شود،

 بدترین بنده ی من بود. اما… هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد،

از پدرش پرسید:بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟

پدر گفت:زمین.

فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟

پدر پاسخ داد: آسمان ها.

فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟

پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد

 و گفت:فرزندم. گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است.

فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟

پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت:

عزیزم ، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست، بزرگتر و عظیم تر است.

منبع:سوســک

۹۲/۰۷/۰۱
کـــمیل

نظرات  (۴)

واقعا جالب بود خیلی رو من تاثیر گذار بود با تشکر از متن جالبتون
۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۳ یه بنده خدا
هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است / بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است


شما هم وب جالبی دارید
لینک شدی دوست عزیز
دوست عزیز سلام لطفا منبع رو با اسم سوسک وادرس سایت ذکر کنید باتشکر

۰۲ مهر ۹۲ ، ۰۰:۱۱ تخریبچی جامانده

بار سومی که راهی جبهه بود،  گفتم:

تو دو بار رفتی، دیگر لازم نیست بروی.

تسبیحی دست ام بود، مال یکی از دوستان ام که به رسم هدیه آن را  به من داده بود.

نا غافلی تسبیح را از دست ام گرفت. گفتم:

تسبیح هدیه است. به من بر گردان!

گفت: اگر راست می گویی و خیلی دوستش داری، بیا با من درگیر شو و آن را از من بگیر!

متوجه منظورش نشدم.

تسبیح را به من برگرداند، بعد گفت:

اگر کسی، چیز دوست داشتی مثل کشورت را از تو بگیرد، باید دست روی دست بگذاری

و تماشایش کنی؟ خب باید با او در گیر بشوی.

تازه فهمیدم منظورش چیست.

شهید سید جلیل عابد حسینی/

راوی: سیدجلال حسینی/

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی