اجتماعی فرهنگی :: سربداران 313

سربداران 313

سربداران 313
برخی از پیامک های شما:
سلام بر سربازان مجازی ایران.من تمام دوستامو با شما اشنا میکنم تا از مطالب مفیدتون بهره مند بشوند و بدونند ماهواره چطور فرهنگمونو میگیره تلاش شما برای آگاه سازی مردم ستودنیه .به امید جهانی شدن سربداران.(مهتاب)
[7975***0936]
**********
درود خدا برشما جوانان ارزش ی نویس . وبتون واقعا روی من تاثیر گذاشته خدا اجرتون بده که چشمای منو باز نمودید و به من کمک کردید (شاکری)
[2589***0912]
**********
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیریت محترم و نویسندگان ازرشی . و با ارزوی قبولی طاعات و عبادتون . الحق وبسایت مفیدی دارید و انشالله پیروز و سربلند باشید (نادعلیپور)
[4851***0930]
**********
سلام و عرض ادب خدمت مدیریت پایگاه فرهنگی مذهبی سربداران ، وبسایت بسیارعالی و اموزنده و دشمن شکن دارید فقط خیلی دیر مطالبتون به روز میشه چرا؟(محمدی)
[5123***0936]
**********
درودخدا بر تو ای مدیریت گرامی آقای مقدسی و نویسندگان محترم خانوم سلیمانی و اقای محمدی خدا اجرتون بده چنین وبهایی در دنیای مجازی واقعا تاثیر گذار و دشمن شکن هست امیداوارم به هدفتون برسید (مرتضی ذالفقار)
[9857***0912]
**********
سلام . به نظر من وبلاگ سربداران از نظر مطالب خوبه گرافیگ هم بد نیست (موسوی)
[3695***0930]
**********
درود خدا بر شما . مطالب سربداران خوبه اما اگر به هاست تبدیل کنید و از وبلاگ بردارید و فقط روی مطالب ناب کار نکنید مثلا ویدیو اهنگ مداحی زیارت از این ها هم در وبتون قرار بدید اگر این کاروکنید هیچ فک نکنم در این دنیای مجازی چنین وبسایت وجود داشته باشه البته از روی مطالب شما میگم(حیدری)
[9189***0912]
**********
سلام علیکم . اللهم عجل لولیک الفرج .... بابا دمت گرم گل کاشته اید (حسینی)
[8659***0918]
**********
نویسندگان
پیوندها
لوگو دوستان
لوگو و بنر سربداران
سربداران313رادنبال کنید

۱۴۵ مطلب با موضوع «اجتماعی فرهنگی» ثبت شده است

 عکس اول را آورد:این پسر اول محسنه.

عکس دوم را گذاشت روی آن:این پسر دومم محمده 2 سال از محسن کوچکتره.

     عکس سوم را آورد تا خواست بگوید این پسر سوممه دید شانه های امام (ره) از گریه میلرزد.

عکسها را جمع کرد زد زیر چادرش و خیلی جدی گفت :3 پسر دادم که اشکت رو نبینم...




۲ نظر ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۲
کـــمیل

مادر جان یه خواهشی از شما دارم، شما رو به بی بی فاطمه زهرا _سلام الله علیها_ برام دعا نکنید!

آیه الکرسی نخونید! به خدا همین که خمپاره ها زمین می خورن، همه کسانی که دور و برم هستند، به خاک می افتند اما 

من حتی یه خراش هم بر نمی دارم.

روزهای بعد از شهادت، پیرزن به قبر پسرش گلاب می پاشید و می گفت: دیدی نخوندم عزیزم، دیگه برات آیه الکرسی 

نخوندم پسر گلم...

و بعد روی قبر بقیه شهـــــــدا هم گل می گذاشت و می رفت...


۳ نظر ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۱
کـــمیل


ﮮ ڪاش با تو وضو مـﮯ گرفتیمـــ 

و در 【ڪربلــاﮮ 5】 شرڪتــــ مـﮯ ڪردیمــــ . . . 

اﮮ ڪاش زماטּ بـﮧ عقبـــــ برمـﮯ گشتـــــ . . . 

ایـטּ روزها دلماטּ بدجور هواﮮ 【جبهـﮧ】 دارد!



۲ نظر ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۳
کـــمیل

مسئولیت زاده ی توانایی نیست،

زاده ی آگاهی است و زاده ی انسان بودن .

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۶
کـــمیل

دیروز بهشت را به گندم فروختیم؛

مراقب باشیم امروز آن را به تکه نانی نفروشیم .

میدانید فرصت دیگری نداریم ؟

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۴
کـــمیل

به آتوسا دختر کورش گفتند : مردی پنج پسرش در راه ایران شهید شده اند او اکنون در رنج و سختی به سر می برد و هر 

کمکی به او می شود نمی پذیرد دختر فرمانروای ایران با چند بانوی دیگر به دیدار آن مرد رفت خانه ایی بی رنگ و رو ، که 

گویی توفانی بر آن وزیده است پیرمردی که در انتهای خانه بر صندلی چوبی نشسته است پیش می آید و می گوید خوش 

آمدید.آتوسا می گوید شنیده ام پنج فرزندت را در جنگ از دست داده ای ؟ و آن مرد می گوید همسرم هم از غم آنها از 

دنیا رفت . آتوسا می گوید می دانم هیچ کمکی نمی تواند جای آنچه را که از دست داده ای بگیرد اما خوشحال می شویم 

کاری انجام دهیم که از رنج و اندوهت بکاهد . 
پیرمرد بی درنگ می گوید اجازه دهید به سربازان ایران در باختر کشور 

بپیوندم . 
می خواهم برای ایران فدا شوم . آتوسا چشم هایش خیس اشک می شود و به همراهانش می گوید در وجود 

این مرد لشکری دیگر می بینم .
دو ماه بعد به آتوسا خبر می دهند آن پیر مرد مو سفید هم جانش را برای میهن از دست 

داد . 
آتوسا چنان گریست که چشمانش سرخ شده بود . او می گفت مردان برآزنده ایی همچون او هیچگاه کشته نمی 

شوند آنها آموزگاران ما هستند . 

 



تا خون ایرانی هست در تنم 

پای بیگانه قطع است از وطنم


۲ نظر ۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۸
کـــمیل

چقـــــــــدر زیبـــا...

بهش گفت پول برای طــــــلا، فعـــــــلا ندارم؛ عـــــــوضش

قــــــــول میدم هر سال بیارمت طلائیـــ ه !...

۱ نظر ۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۵
کـــمیل

یه باری از امروز رو دوشته

که واسش یه عمری زمین میخوری

همه منتظر تا ببینن کجا

تو از جاده ی عشق دل میبری...

۳ نظر ۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۴:۳۱
کـــمیل


با این زبون میشه مسخره کرد، با همین زبون میشه روحیه داد

با این زبون میشه ایراد گرفت، با همین زبون میشه تعریف کرد

با این زبون میشه دل شکست، با همین زبون میشه دلداری داد

 با این زبون میشه آبرو برد، با همین زبون میشه آبرو خرید

با این زبون میشه جدایی انداخت، با همین زبون میشه وصل کرد

با این زبون میشه آتش زد، با همین زبون میشه آتش رو خاموش کرد

اگر اختیار هیچ چیزُ نداشته باشیم، اختیار زبونمونُ که داریم
 
این هم یه راه دیگه واسه

« از خود شروع کردن »

۱ نظر ۲۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۳۶
کـــمیل

 
روز و شب گریه کنی گر به حسیـــن بن علـــی

شرط اول که دهد ســود ، نمــــاز است نمـــاز


۳ نظر ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۷:۳۳
کـــمیل